غلامحسین ساعدی تو نامه هاش به معشوقه اش طاهره می نویسه :
ولی من اگر هزاران سال زنده باشم
پیر و شکسته ومردنی شوم باز یاد توخواهم بود. باور کن اگر بمیرم ، استخوان هایم ، خاکسترم، جسدم ، کفن ام تو را دوست خواهند داشت.
طاهره ، معشوقه ی ساعدی وقتی فوت می کنه روی مزارش می نویسن «آرامِ جایِ زنی که در میان استخوان های گوهر مراد آواز می خواند»
:)
وژدانا کسیو دارید که در میان استخوان هایش آواز بخوانید؟!
۲ موافق
1402/07/14 - 23:11
بر روی سنگ قبر طاهره در گورستان مارالان تبریز نوشته شده:
«آرامجای کسی که میان استخوانهای گوهر مراد آواز میخواند.»
که برگرفته از شعر سپیدهی رضا براهنی است؛ از دفتر آهوان باغ:
«...گوش کن عابر
در میان استخوانهایم زنی آواز میخواند...»
که بستگان طاهره، این شعر را به سلیقه و خلاقیت خودشان به آن صورت بر سنگ مزارش نوشتند. برخی هم از سر کمتوجهای، بیجستوجو، این تکه شعر را از غلامحسین ساعدی دانستهاند؛ با اینکه در هیچکجای نامهها نیامده است.
من کی گفتم این شعر مال غلامحسینه؟
متن نامه ی ساعدی رو بالاش نوشتم
داستانه
عشق و عاشقی های مکتوب
حالا این که بر اساس واقعیته
این نوشته براساس واقعیت در مورد یه عشق جوگیرانه احساسی ناشی از عشق های اساطیری مکتوبه
اونجاش
آفرین
اینو یادم رفت