جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
Negin
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
دلم برای حسوحال اون زمانم تنگ شد..ازصبح این حسوداشتم..
شبایی ک پشت کنکوربودم با قهر وناراحتی زود شب بخیرمیگفت
اولین مکالمه روزم با اون شروع میشد...
واسه شبایی ک تاصبح چرتوپرت میگفتیم ب ترک دیوارم میخندیدیم...
از اولین مکالمه تلفنیمون ک با دعوا و گریه های من شروع شد...از اخرین مکالمه ک ازنفس تنگی فقط ب حرفام گوش میداد سرفه میکرد..
از ۱۹ فروردین....
تواین ۲۰ سال هیچ تاریخی ب تلخی ۱۹ فروردین نداشتم...هیچوقت بدتراز حال اون روز نداشتم...
هنوز کلیییی خاطره ی خوب و قشنگ منتظرته ک بهشون برسی اگه فقط خودتو سرگرم خاطرات گذشته کنی نمیتونی اتفاقای خوب جدید رو ببینی... زندگی ادامه داره.. یسری خاطرات رو باید بزاری توی یه صندوقچه یه گوشه از دلت هر از چن گاهی درشون بیاری نگاشون کنی و باهاشون اشک بریزی یا لبخند بزنی و بعدش دوباره بزاری توی همون صندوقچه و بزاری سر جاش... قلبت اونقد بزرگ هست ک جای خیییییلی از صندوقچه های دیگه رو هم داشته باشه عزیزه دلم
من ماهی یبار میام همیشه ک بابل نیسدم
بزار کارمون درست بشه دربست میشینم سر چهارراه شهاب نیا تا ببینمت البته دانشگاهو باشگاهو شرکت برم اگه وقت داشتم میام میشینم
دو نفر تو عکسن چرا
وقتی میخای گیربدی
منو بگو نصف شب فکرم کجاس شما ب چی دقت میکنین😐💔
یکی داره نبض یکی رو میگیره.اون که کنارت لالا بود دختر بود
ببخشی ولی خب واقعا دوتاسبگردمت
پسربود
برو شاهین جونتو بغل کن
3تایی بخل کنیم همو؟
نه این که نگین راحت خوابیده منو تو هم دسترسی کامل نداریم
نمیخام
امشب شب خوبی نیس
مرور خاطراتی ک باعث غم و غصه میشه، زجر اوره... سعی کن کمشون کنی..
غصه نخور نگین جونم چرا شب خوبی نیس.رها پیشته عسلچه پیشته
دلم برای حسوحال اون زمانم تنگ شد..ازصبح این حسوداشتم..
شبایی ک پشت کنکوربودم با قهر وناراحتی زود شب بخیرمیگفت
اولین مکالمه روزم با اون شروع میشد...
واسه شبایی ک تاصبح چرتوپرت میگفتیم ب ترک دیوارم میخندیدیم...
از اولین مکالمه تلفنیمون ک با دعوا و گریه های من شروع شد...از اخرین مکالمه ک ازنفس تنگی فقط ب حرفام گوش میداد سرفه میکرد..
از ۱۹ فروردین....
تواین ۲۰ سال هیچ تاریخی ب تلخی ۱۹ فروردین نداشتم...هیچوقت بدتراز حال اون روز نداشتم...
هنوز کلیییی خاطره ی خوب و قشنگ منتظرته ک بهشون برسی اگه فقط خودتو سرگرم خاطرات گذشته کنی نمیتونی اتفاقای خوب جدید رو ببینی... زندگی ادامه داره.. یسری خاطرات رو باید بزاری توی یه صندوقچه یه گوشه از دلت هر از چن گاهی درشون بیاری نگاشون کنی و باهاشون اشک بریزی یا لبخند بزنی و بعدش دوباره بزاری توی همون صندوقچه و بزاری سر جاش... قلبت اونقد بزرگ هست ک جای خیییییلی از صندوقچه های دیگه رو هم داشته باشه عزیزه دلم
امیدوارم❤️
عزیزکم
چ گلدا
زر
خا
عروس خوشگلم کجاست پیداش نیست
سرکاربودم دیگه وقتی میام جنازم نمیتونم بیام اینجاها
به من گفت بیا بابل خودش نیست قالم گذاشت
تا حالا طیاره سوار نشدم
اره چون جایی نرفتم
بزار کارمون درست بشه دربست میشینم سر چهارراه شهاب نیا تا ببینمت البته دانشگاهو باشگاهو شرکت برم اگه وقت داشتم میام میشینم
اگه نشد هروقت تو اومدی تهران میریم ایران مال پیش عشقت
چطوره مریمم میاریم
مازندران و قزوین و زنجان رفتیم ولی با سیاره
باجه:مرسی
نه سخته
چیش سخته
خداقوت بهت عزیزم
فدای تو