جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
حضرت@دوست
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
خود شناسی پایه اصلی جهان شناسی است و شناخت واقعی انسان وقتی حاصل می شود که آدمی در جاده خودشناسی گام بگذارد و در راه پر فراز و نشیب آن پیش برود.
اما خود شناسی به چه مفهومی است؟ آیا به مفهوم شناخت جسمانی خویش است؟ یا به مفهوم شناخت روان خویش است؟ آیا به مفهوم شناخت شخصیت خویش است؟ یا به مفهوم شناخت منش خویش است؟
خودشناسی در اصل شناختی مقدم تر بر همه این شناخت هاست که البته پس از همه این شناخت ها و در اثر نگاه فیلسوفانه - عارفانه - ح کیمانه به خویش پدید می آید، آن گاه که انسان خویش را در آینه خویش می بیند و این نا شناخته سخت بیگانه را باز می شناسد.
در دوران ما، یعنی سده حکومت فلسفه تحصلی اثبات گرا و نواثبات گرا و اثبات گرایی منطقی، و در عصر اعتبار تجربه های علمی، ممکن است شعار خود را بشناس را به مفهوم آن شناختی از انسان درک کنیم که به علوم طراز نوین منتهی و منجر گردد، علومی که کاربرد روش های پیشرو وموفق علوم طبیعی را در مطالعه انسان، هدف اصلی خویش قرار داده اند.
چنین گفته می شود که انسان باید خود را بشناسد تا بتواند رهبر خویش باشد و دیگران را نیز بشناسد و رهبری کند. اما آیا شعار خود شناسی به مفهوم اثر گذاری روانی است؟ یعنی آیا
خود شناسی فن دخل و تصرف در رفتارهای انسانی، به کمک شاخه ای از یکی از دانش های انسانی است؟ تامل و تفکر در پاسخ به این پرسش است که می تواند مفهوم شعار خود را بشناس را روشن کند.
خود شناسی حکمت است و حکمت ریشه درخت دانش است. دانش خود شناسی دارای نقش و ماهیتی است به کلی متفاوت با نقش و ماهیت دانش هایی که علوم انسانی نام گرفته اند و انسان را موضوع مطالعه خود قرار داده اند و به آن چون موجودی زنده و طبیعی- اجتماعی می نگرند، و با روش های علمی خاصی با آن رفتار می نمایند.
در دوران ما روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، تاریخ و سایر علوم انسانی، به مطالعه رفتارهای انسانی همت گمارده اند و می کوشند تا واکنش های افراد و گروه ها و طبقات و ملت ها را در شرایط مختلف و تحت تاثیر عوامل گوناگون به مشاهده علمی درآورند و شرایط پدید آمدن این واکنش ها را تعیین و تبیین کنند تا آن ها را پیش گویی و پیش بینی و هدایت نمایند.
آن ها از این راه به کاربرد فنی این علوم گرایش دارند و آموزش و پرورش یکی از نمونه های مهم آن است.
با شیوه هایی نظیر شیوه های آموزشی- پرورشی است که این علوم قصد سازمان دادن و هدایت بشری را دارند. این علوم و به کارگیرندگان آن ها می کوشند به نظارت بر عقاید و افکار عمومی، کنترل رفتار ها، الگو آفرینی رفتاری، مدل سازی اجتماعی، از طریق سازمان های پژوهشی- اطلاعاتی- ارتباطی - تبلیغاتی، هر گونه بی قانونی و بی نظمی را مهار و هر گونه توسل به قهر و فشار را زاید و بی مصرف سازند. هم چنین می کوشند تا این هدف را در قالب دیوانسالاری قانونی خدشه ناپذیر، به مدیریت گروهی از کارشناسان و مهندسان اجتماعی و دانشمندان علوم انسانی و برنامه ریزان زندگی فردی- اجتماعی و تراست مغزها تحقق ببخشند.
رویای جامعه مکانیزه از راه عقلایی ساختن همه شئون زندگی، که بسیاری از اندیشمندان عصر ما را به طور باطنی و قلبی فریفته و شیفته خویش ساخته است، همان رویایی است که در رمان دنیای قشنگ نو نوشته آلدوس هاکس لی به تمسخر گرفته شده است. اما این معقول سازی حکمت حقیقی و خود شناسی اصیل نیست، بلکه باید آن را به قولی حکمت تقلبی و ناسره دانست. حکمت اصیل و حقیقی همان خودشناسی است که ریشه درخت دانش است و حکیم خودشناس انسانی فرزانه است، پس شعار ساده و عمیق خود را بشناس به مفهومی دیگر یعنی این که حکیمی فرزانه باش
خود شناسی پایه اصلی جهان شناسی است و شناخت واقعی انسان وقتی حاصل می شود که آدمی در جاده خودشناسی گام بگذارد و در راه پر فراز و نشیب آن پیش برود.
اما خود شناسی به چه مفهومی است؟ آیا به مفهوم شناخت جسمانی خویش است؟ یا به مفهوم شناخت روان خویش است؟ آیا به مفهوم شناخت شخصیت خویش است؟ یا به مفهوم شناخت منش خویش است؟
خودشناسی در اصل شناختی مقدم تر بر همه این شناخت هاست که البته پس از همه این شناخت ها و در اثر نگاه فیلسوفانه - عارفانه - ح کیمانه به خویش پدید می آید، آن گاه که انسان خویش را در آینه خویش می بیند و این نا شناخته سخت بیگانه را باز می شناسد.
در دوران ما، یعنی سده حکومت فلسفه تحصلی اثبات گرا و نواثبات گرا و اثبات گرایی منطقی، و در عصر اعتبار تجربه های علمی، ممکن است شعار خود را بشناس را به مفهوم آن شناختی از انسان درک کنیم که به علوم طراز نوین منتهی و منجر گردد، علومی که کاربرد روش های پیشرو وموفق علوم طبیعی را در مطالعه انسان، هدف اصلی خویش قرار داده اند.
چنین گفته می شود که انسان باید خود را بشناسد تا بتواند رهبر خویش باشد و دیگران را نیز بشناسد و رهبری کند. اما آیا شعار خود شناسی به مفهوم اثر گذاری روانی است؟ یعنی آیا
خود شناسی فن دخل و تصرف در رفتارهای انسانی، به کمک شاخه ای از یکی از دانش های انسانی است؟ تامل و تفکر در پاسخ به این پرسش است که می تواند مفهوم شعار خود را بشناس را روشن کند.
خود شناسی حکمت است و حکمت ریشه درخت دانش است. دانش خود شناسی دارای نقش و ماهیتی است به کلی متفاوت با نقش و ماهیت دانش هایی که علوم انسانی نام گرفته اند و انسان را موضوع مطالعه خود قرار داده اند و به آن چون موجودی زنده و طبیعی- اجتماعی می نگرند، و با روش های علمی خاصی با آن رفتار می نمایند.
در دوران ما روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، تاریخ و سایر علوم انسانی، به مطالعه رفتارهای انسانی همت گمارده اند و می کوشند تا واکنش های افراد و گروه ها و طبقات و ملت ها را در شرایط مختلف و تحت تاثیر عوامل گوناگون به مشاهده علمی درآورند و شرایط پدید آمدن این واکنش ها را تعیین و تبیین کنند تا آن ها را پیش گویی و پیش بینی و هدایت نمایند.
آن ها از این راه به کاربرد فنی این علوم گرایش دارند و آموزش و پرورش یکی از نمونه های مهم آن است.
با شیوه هایی نظیر شیوه های آموزشی- پرورشی است که این علوم قصد سازمان دادن و هدایت بشری را دارند. این علوم و به کارگیرندگان آن ها می کوشند به نظارت بر عقاید و افکار عمومی، کنترل رفتار ها، الگو آفرینی رفتاری، مدل سازی اجتماعی، از طریق سازمان های پژوهشی- اطلاعاتی- ارتباطی - تبلیغاتی، هر گونه بی قانونی و بی نظمی را مهار و هر گونه توسل به قهر و فشار را زاید و بی مصرف سازند. هم چنین می کوشند تا این هدف را در قالب دیوانسالاری قانونی خدشه ناپذیر، به مدیریت گروهی از کارشناسان و مهندسان اجتماعی و دانشمندان علوم انسانی و برنامه ریزان زندگی فردی- اجتماعی و تراست مغزها تحقق ببخشند.
رویای جامعه مکانیزه از راه عقلایی ساختن همه شئون زندگی، که بسیاری از اندیشمندان عصر ما را به طور باطنی و قلبی فریفته و شیفته خویش ساخته است، همان رویایی است که در رمان دنیای قشنگ نو نوشته آلدوس هاکس لی به تمسخر گرفته شده است. اما این معقول سازی حکمت حقیقی و خود شناسی اصیل نیست، بلکه باید آن را به قولی حکمت تقلبی و ناسره دانست. حکمت اصیل و حقیقی همان خودشناسی است که ریشه درخت دانش است و حکیم خودشناس انسانی فرزانه است، پس شعار ساده و عمیق خود را بشناس به مفهومی دیگر یعنی این که حکیمی فرزانه باش