با عشقم داشتیم تکالیفش و حل میکردیم که رفت سرویس.از سرویس که اومد دیدم یه بغضی داره ،
+ میگم چی شده؟
_ میگه هیچی
+جاییت درد میگیره؟
_ نه
+ پس چته مامان؟
_ هیچی ،فقط دلم میخواد گریه کنم شما نبینین
بغلش گرفتم
+ تو بغلم گریه کن مامان.
یکم که گریه کرد
_ میگه اون فیلم چینیه بود که باهم دیدیدم ،مامان با بچش از اونجا رفته بودن ، مامان رو بردن زندان و مرد . نمیخوام مثل اون بشی
.
کلا بچم تو فاز مردن منه
ببخشید دور از جونت ولی نمدونم چرا خندم گرفت
والا
نه بابا خودم هم که اینا رو میگه میخندم حالا دیشبی رو هم بعدا پست میکنم ببیناصلا یه وضعیه
چقد بچگی منه
ولی به نظرم ببرش مشاوره افکار از ذهنش بره
الان بچه واقعا اذیته
بس میشینه پای بازی های جنگی و هم پای من پای فیلمای ترسناک
من میرفتم مزار زیارت کنار دریا شبا تو رختخواب
همش گریه می کردم و دعا که خدایایا بابا مامانم هیچ وقت نمیرن
بعد فکر می کردم مامان بزرگم بمیرا مامان دور از جونش. دق می کنه
بعد فکر می کردم وای پسر عمو مامان مریض اون بمیره مامانم دور از جونش چیزی میشه
و تا صبح بالش خیس اشکام بود که خدا منو حتی قبل پسر عمو مامان و مامان بزرگ از دنیا ببر
تا نبینم مامان بابام چیزیشون بشه
بچه الان روح ذهتش پر از سوال و غم نگرانیه د
عزیزززززم
عاقا من به این گندگی تو این این سن گاهی همچین افکاری میاد تو ذهنمو گریه میکنم چه برسه به بچه
وای احساساتیه کی بوده
دیدی میگن بچه ها قلبشون پاک دعاشون می گیره
زر میزنن
ادم باید هرلحظه اماده ی هر اتفاقی باشه .خیلی چیزارو براش با زبون خودش توضیح میدم .حتی همون فیلمهای مثلا ترسناک و کاملا میدونه که صحنه سازیه .حالا این افکار چرا گاهی میاد تو ذهنش نمیدونم ولی اینطور که معلومه برای هممون پیش اومده حتی خود من پس طبیعیه
فهمیدم خیلی بهم علاقه داره
نه فکر کنم بهش الهام شده قراره بمیرم اخه این و دوشب پیش گفته .دیشب هم یه چیز دیگه گفته
خواهر زاده منم یهو اومده با دوق شوق می گه خاله میخام یه خبر خوب بهت بدم میدونم خوشال میشی
گفتم خب گفت هیچی بابا بزرگ با یا اسب سفید دارا میاد خونه ت خودم دیشب دیدمش
گعتم خواب دیدی خاله گفت نه واقعی بود خواب نبود
گفت بهم خونه زارا کجاس منم دستش گرفتم تا بیایم خونه تو بهش نشون بدم
خاله دیگه تنها نیستی بابا بزرگ داره میاد پیشت خوشال باش
عززززیزم نه دیگه واقعا دلشون پاکه و میبیننشون.
خدا رحمتشون کنه⚘
فقط حواست باشه نری باهاش جایی
من برم جایی اینو بعدا با حوصله بخوانم
عزیزه دلمممم، وای ک چقد دلم میخاد قربون همه ی بچه ها بشممممممفندق من میگه تو بهترین مامان من هستی نمیدونم مامانای دیگه ای هم داره یا نه
باشه برو
یه حرفای پشم ریزوم هم میگه ک ترجیح میدم بگم تصویر سازی بچگونه س
حتما با اونا نمیسازه
بلکم یه چیزایی دیده باشه
اخه با وجودتو جراتشو دارن
واییی چنگده ترسناکالان که بزرگتر شده بازم میگه از این چیزا
میگن بچه ها با ماورا در ارتباطن
ولی وقتی غدا ادم ها میخورن کم کم قطع میشه
الان فقط گفته خدا از تو آسمونا گف یه نی نی باید داشته باشین تارا باشه فرداش هم گف سینا و ژینا هم باشه
کم کم
قطع میشه
ته یهو که
نه ارتباط
خیلی خداروشکر
دیگه زده تو کار خاله بازی
هر روز هم میگه کی بزرگ میشم ک خیاطی کنم حالا من ک مامانشم یه خشتک پاره هم بلد نیستم بدوزم
بچه منم میگه مامان کی میمیری برم عزیز مامانم شه
ببین چه کردی با بچه
خدا حفظش کنه شامی باجی
از من مهلبون تر مگه داریم اینا نمک نشماسن
علوس نمخای ببین ب مادرشوعرش چی میگه اونوخ
الحزود لا یزود
تو این مورد اگه مادرو ببینن ک دختر بیچاره میترشه
میترسه ازاینکه نباشم
ولی حیف ک گیر همچین مادر منحرفی افتاده دا
مرسی داداشم سلامت باشید
نمونه بارز موفقیت در ازدواج اصلا خودت
پس مهربونی منو هنو ندیدی موندم چرا از نبودم میترسه
من سپردمش به خدا خیالم راحته اگه نباشم
رها هم گفت توام ک تی پس بشنوید
هرکس تو این دنیا مشاوری مثل من داشته باشه بهترین زندگی ناممکن رو میکنه و مخش آنقدر درگیره گوزیدگی میشه ک ب هیچ چیزی فکر نمیتونه کنه
اعصاب معصاب نداریااااااا
عزیزی داداشم
تو دیگه رها شدی در دستان خدا
خدا ما از هدایت بنده ات اعلام برایت کرده
خودت و خودت
دخالت نمی ورزیم
خب دیگه به خدا میسپارمت خداحافظ
مامان الی که از تو
اهو گریز پاس
پدرام تو کی میای خاسگاریم
هن؟ من گریز پام؟
هاع دوتا کامنت مث ادم بهم بدیم سومی رو از هم اعلام براعت میکنیم تو راس میگی
پسر منم وقتی فهمید باردارم گریه میکرد میگفت حق نداری بری بیمارستان اونجا شکمتو میبرن میمیری تخم سگ خواهرشوهرم بهش اونجوری گفته بود
ب دوتا نمیرسه همون اولی رو میرینی توش
ملت چ بچه های با احساسی دارنا
ولی تف ب خاعرشوعره گاوتر از خرت :/
هیس شو مرام خرج کردن ملت الکی فک کنن ما با هم چقد خوبیم
اره لایقشونی مبارکت باشه
تف بهشون اگه فکر کنم ما باهم بدیم
پسرم نمیگفت دخترعمه ش بهش اونجوری گفته وقتی دخملی دنیا اومد اینا اومدن دبدن من دخترش برگشت گفت مامان زندایی چجوری زنده س اونموقع فهمیدم کار اون تخم سگه
بهش گفتم ولی قانع نمیشد که
چ بیشوورنااا همونجا میزدی دهنش کثافدارو
الان بزرگ شده عاقل شده دیگه ولی باید بزرگانه بحرفیم این موقع ها بگیم میدونیورا بهش زیره پای مادران برای اینکه از جونشون میگذره برای بچه ها و خدا هم اینجوری شمارو ب ما میده
۸ماه از پسرم بزرگ تره یه ماه دیگه۹سالش تموم میشه ولی خیلی وزه س
چوخ بیلمیش گودوخ
خیلی پرروان
افطاری که دعوتمون میکنن اونجا انقد دخترمو اذیت میکنه دلم میخواد از موهاش بگیرم انقد بزنمش خون بالا بیاره از حرص میترکم فقط
هن؟
الان دیگه من نمیرم که بزام
من طریقه زایمانم بهش توزیه دادم الان تند را برم میگه ماما ارومتر بچت میفته زمینا
واااااااا
ب خواهر شوهر بیشعورتونو نیگا مینمایم
نیگا کن نیگا کن
نوه خاهرشوعرمم هستیو اذیت میکنه من هر چی از دهنم دراد بهش میرم یه بارم بچه رو گرفم تو جم دستشو فشار دادم جلو همه ولی دیگه هستیو نبردم میزارم پیش مامانم اونا جایی باشن
عمه بچه ات همون حقشه بچه ت براش فوش بخره
تو هم طوری بچه ت بار بیلر همش فوش بخوره
منم هی دعواش میکنم که نکن بذار خودش بازی کنه اما به حول و قوه ی الهی کر میشه کار خودشو میکنه
والا خو الکی میگیم میفهمن الکیه خودشون میرن دنبالش کنجکاوی میکنن الان خیلی اوکی شده فقد گیر داده ک خدا چجوری مارو انداخته تو شیکمت میگه از سوراخه ناف رفیم تو یا چی
بچمم عین خودم مظلوم و بی زبونه
خودم عمه هاش فحش میدم بسشونه
خجالت نکش اونم توضیح بده عملی
یه بار بگیر دس پاشو بپیچون دلت خنک شه من دسشو فشار دادم پسره گریه میکرد بهم میگف اشهین پخه
الی خطرناکی
حتی برا ما پیر پاتالای لب گور
اصن اکی بای
من رفتم
ن دیع اون خیلی زوده گمونم
ن ن بیا بقلم کارت دارم
اینجوری خنک نمیشم فقط باید بگیرمش زیر مشت و لگد شاید خنک شدم
دنیا در خروج پست کجاس
یا پدر ابلفظ
...
اونو تنا گیرش بیار برو روش تو جم جواب نمده
بیا پیش خودم نمیذارم دستش بهت برسه
از بیس سی فقد اخبارشو شنیدم برم ببینم کتابش چی چینه
تنها راه حل همینه
منم نمدونم چی چینه
ضد صدوده تَلَس در رو
مگه من مث تو ام
ذهنیتی بود که ساختن براش یه طوری باید قانعش میکردی
کار اونا روهم نباید بی جواب میذاشتی.
مگه برا من تولش نمکردی
بهش توضبح دادم که دکترا کارشونو بلدن و تو هم همینجوری دنیا اومدی ولی همش دلشوره داشت
به اونا هم گفتم دخترت همچین چیزی به پسرم گفته یه لبخند ژکوند زد و تامام کلا به تخم سگاشون هیچی نمیگن چون بچه س
انگار بچه تربیت لازم نداره
نههههه
خیلی گاون خدا بهت صبر بده شر اونارم ازت کم کنه
جام خالی که برم براشون.
خانواده ی شوهرم یکم از نظر ادبی حرفهای رکیک زیاد میگن.به شوهرم گفته بودم پیش بچه از این حرفا بگن و بچه یاد بگیره خودشون میدونن.پسرم که کوچیک بود چند باری از این کلمه ها استفاده میکردن پیشش ،شوهرم بهشون تذکر میداد.یه بار دیدم نه شورشو دراوردن بهشون گفتم بچه اگه اینا رو یاد بگیره به شما شاید چیزی نگم ولی بچه رو میزنم.اونا هم واسه اینکه نزنمشدیگه نمیگفتن
مرسی سلامت باشید
الهی آمین
خدا یه پول گنده بده من و یه خونه خوب تو منطقه امن
مسلک حصرت مریم ادامه میدم
اینا اصلا به خودشون نمیگیرن حرفی هم بزنم داداششونو میندازن به جونم
همه که یه جور نیستن ولی از قدیم عروسا و خانواده شوهر نسبت به هم گارد دارن
من خودمم زن داداش دارم ولی اصلا کاری به کارش نداریم داداشمم بخواد اذیتش کنه دعواش میکنیم
فرهنگ بدیه که جا انداختن مادرشوهر بازی و خواهر شوهر بازی درمیارن.
با اون ذهنیتی ک من از قومه دنیا دارم این کارو کنه میگن بما چ بزن بکشش بچه خودته:/
QQ]
درجواب :شامی
جام خالی که برم براشون.خانواده ی شوهرم...[/QQ]
بچه دارم میشی
مشکل همینه شوهر که طرف ادم نباشه همین مشکلات هست.
من شوهرم معمولا حرفی نمیزنه با اینکه میدونم دلش میخواد طرف اونا رو بگیره.
من تا چند سال اول حرفی نمیزدم اصلا هر چی میگفتن کاری باهاشون نداشتم اما ۳.۴ ساله کسی بخواد حرفی بزنه میرم براش فرقی نمیکنه طرف مقابل کی باشه دخالت کنه تو کارم جلوش وایمیسم
جلو خودم به بچه فحش یاد میدادن یبار گفتم بچه این فحشو میگه نمیدونم از کجا یاد گرفته یهو خواهرشوهرم گفت نههههه عمه هاش فحش یاد بچه ندادن
میگن حرفو بنداز زمین صاحبش برمیداره دقیقا همونطور هم شد
منم الان دیگه جوابشونو میدم ولی شوهر آدم پشتش نباشه چیزی درست نمیشه
اره اینطور که میگه حتما همینو میگن
اونا چون نوه ی پسر نداشتن پسر من اولی بود زیادی تحویلش میگرفتن با اینکه باخودم گهگداری برخوردشون خوب نبود
اینا تو روی من یه رفتار دارن پشت سرم یجور دیگه
تو جایی مهمون باشیم یجوری تحویلم میگیرن همه فکر میکنن اینا جونشون درمیره برا زن داداششون ولی در کل راضی نیستن یه آب خوش از گلوی من بره پایین خیلی عقده این
اره عزیزم خیلی بده میفهمم
منم شوهرمو درگیر این چیزا نمیکنن دختر عمه هاش چیزی ب هستی بگن همونجا میزنم دهنشون عمه هاشم چیزی بگن بهشون میگم اخی طفلکی هستی مردمم عمه دارن توعم داری یا هستی چ عمه بد جنس و بدذاتی داری اونام میگن جای خاهر شوهرو عروس عوز شده ها
از حسادتشونه .رفت و امدت و باهاشون کم کن .چند بار کم شه و بی محلی کنی اعصابت اروم میشه
داداش مجرد دهه شصتی نداری؟
عروس خوبی ام
کلا راه حلش اینه همشونو محول کنی ب یه ورت ن تحویل گرفتنشون ب جاییت باشه ن نگرفتنشون برن بمیرن خبرشون:/
یدونه داداش دهه شصتی داشتم ازدواج کرده ندارم دیگه
با خودم بگیرمت
اره دیگه خونه داشته باشی و حقوق ثابت و سنت بشه ۴۰ بهزیستی دخمل خوشمل میده ببری بزرگش کنی
زیاد محلشون نمیدم برن گمشن خدا جوابشونو خوب داره میده
کار درست و خودت میکنی.
منم که خداروشکر قطع رابطه کردم باهاشون فقط خونه یه برادر شوهرم اونم گهگداری میرم.پسرم که بدتر اصلا علاقه ای نداره خونه ی کسی بره
دقیقا از حسادتشونه
خو دیگه حله مریم جان
والا من شوهرم علاقه نداره خونه کسی بره خونه فک و فامیلشم ب زوره من میره یکم خارش دارم خاهر
خونه و پول ندارم
ضد صدوده تو اینارو نخون در کل شوعل خوب چیزیه لامصب
واسه تربیت بچه هاشون میری
صد صد و ده الان فهمیدم منو می گی
وای
فکر کردم باز رمز خودتونه
چرا من نباید ب بحث شیرین غیبت تیر و طایفه شوهر برسم آخه
میرم فوششو بدم نمیمردم ادم شدنتو میدیدمو وحشیو خرو میمونو
تو هم بیا بوگو فقط چند کیلو سبزیمون کمه
چن تا این سایت مگه ضد صدوده داره ما رمز نداریم ک همه چی واضحه
ماشالاح سرعت عمل
سرویس طلای جدیدتم نشونشون بده
آهنگ بارگیری نمیشه چرا خیلی قشنگه دلم میخاد هی گوشش بدم...
نه بابا من که همش جا میمونم تا بیام بنویسم ۱۰تا کامنت بعدش اومده
ندارم ک خاهر اینارم ب بچه هاشون میگم کاری ب خودشون ندارم مظلومم
جیگرتو ببین اینم نمیشه
مبارکت باشه عزیززم حیف شد دفعه بعد بذار دستت ببینن
میخره برات به زودی
دیگه بیشتر از این
باشه عزیزم
خرج خیلیه هنو
اونا حقشونه نگم میترکم
الی جون بیا طلات جور شدالی جون برات پس انداز میکنه
فعلا باهمین دستبند سرکن تا گوشواره و گردنبند هم برسه
بزن ادرس و :ارومیه تو کوچه ی اثارباستانیشون که مدرسه ی هدایته سفارشی بفرست تا مهمونیهاش تموم نشده
خودم میرم سفارشی براش میبرم
بده بیاد از هیچی بعتره
لاناتیا چ هم حفزن
بیا تو در خدمت باشیم دم در زشده
بی من هرگز مرو
اخجون گروپ شدیم
ژوون ژووون
نمخام بمن کم میرسه اونوخ شعرامو پدرام و یه جنسه نر دیگه میارم اصن
من به سه تا داف؟؟ من چقدر این خوشبختی رو دوس دارم
شما بکنین فک کنین شما نظر دارین کیف رو من بکنم بقیش مهم نی
لباس بادی چرم مشکی تصور کنم
خدایا این شب قدری یه پول گنده به ما بده
یه عقل و ادبی حسابی هم پدرام
واییی کدوم فیلم چینی؟ همون که زنه رو با شمشیر سامورایی قاچ می کنن؟
صبحت بخیر
تموم شد ته دیگشم خوردن طرفا رو هم شستن برو پست بعدی
تشریفمو نداشتم
دعای ختم منبر که دیدی
نباس سوال میکردی
هنو هیچی ندیدم گرما زده شدم یه راست اومدم پست عجقم
اینجا هم هوا گرم شده، کم کم باید کولرا روشن بشن
دیگه واسه مهمونی اومدن باید ادرستو داشت دیگه
چینی ژاپنی بود.یادم نیست اسمشو، کارآگاهان ..... .
تازه بیشتر خنده دار بود نمیدونم چرا از کل فیلم همین یادش مونده بود
پس چرا اینجا امروز سرده
من که گرما میخوام باید همین کارو کنم؟
این کامنت خیلی حال داد
لباس بی دی اس ام پوشه من کو؟؟
وعشی
وای 😂
بی ابزار باشه خودم ابزار دارم