آی جَوونا،یا روضه ی علی اکبر نمیگیره،یه حجابی رو دلهاتون می افته، یا اگه حجاب کنار بره، واویلا میشه،عموش بود،باباش بود،پشت لبش هنوز سبز نشده بود،تو منزلش روی بام خانه اش آتشی روشن می کردند، از چوب مخصوصی که سنگین بود و دیر هم تمام می شد، برای چی؟ برای اینکه هرکسی هر گرسنه ای ، هر بیچارهای، از مدینه وارد می شد، نگاه می کرد نور کجاست، می رفت در ِ خانه ی علی اکبر، در باز بود،سر سفره می نشست، غلام ها بیست و چهار ساعته، سر سفره مشغول پذیرایی بودند، گرسنه کسی از مدینه خارج نمی شد. آقا ماهم گرسنه ایم. به ما معرفت بده آقاجان، یا علی اکبر. جوونها بیایید امشب عهد ببندیم علی اکبری زندگی کنیم. چشم به هم بگذاریم عمر می گذره. قدر بدونید جوانی رو، ان شا الله یه چنین جمعی رو کربلا، پایین پا، ولی روضه ی علی اکبر نمیشه خوند.آی جوونها می خواستید از در خونه بیایید بیرون باباتون چی گفت وقتی می خواستید بیایید بیرون؟ خودت رو ببوش سرما نخوری؟ مراقب خودت باش، کی میای؟نگرانه..حسین داشت می دید پسرش طرف دشمن رفت، همه شمشیرهارو بالا گرفتند، می چرخونند
#حسینیه_ساینا