جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
یاس
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
دعوا با یکی از همکلاسی هام سر کیف یکی دیگه
منو بلند کرده بود هوا زورم بش نمیرسید با زانوم زدم تو سرش یهو از بینیش خون اومد پاشید رو لباسم که سفیدم بود بعدش اون بی هوش شد افتاد زمین
خیلی ترسیده بودم با چنتا سیلی بلندش کردم بردم صورتشو شستم لباس خودمم در آوردم تو مدرسه شستم
بعدشم همونجا تو آبخوری باهاش آشتی کردم
باید بتونی خشمتو کنترل کنی وگرنه ممکنه یه کاری کنی که دیگه هیچوقت نتونی جبرانش کنی
چون موقع عصبانیت آدم هیچی متوجه نمیشه
واقعا همچین حسی داشتم
پسره سنش از من بیشتر بود ولی من قدم بلندتر بود تا میخورد زدم با موتور فرار کرد از اونور سنگ و کلوخ پرت میکرد که یکی خورد توو صورتم
الان منو میبینه سلام ملام میده
باید بتونی خشمتو کنترل کنی وگرنه ممکنه یه کاری کنی که دیگه هیچوقت نتونی جبرانش کنی
چون موقع عصبانیت آدم هیچی متوجه نمیشه
واقعا همچین حسی داشتم
پسره سنش از من بیشتر بود ولی من قدم بلندتر بود تا میخورد زدم با موتور فرار کرد از اونور سنگ و کلوخ پرت میکرد که یکی خورد توو صورتم
الان منو میبینه سلام ملام میده
حالا فکر کن همون سنگ و کلوخ بخوره به چشم بخوره به سر
کلا دعوا چیز ترسناکی باید ازش فرار کرد
من اداره مسول صدور شناسنامه اراضی بودیم اولش بگم از من بزرگتر داشتیم موقع گروهبندی دخترا بز دل سنشون کم گفتن مسولیت افتاد گردن من کهدهم سن و هم قد و هیکل ریز تر بودم
منم رو حقالناس فوبیا دارم با شهادت ریس اداره سندی صادر کردم دو روز بعد یه نفر با قباله اومد و زمین کشاورزی مال اون بود منم دنیا جلو چشمم سباه شد رفتم به ریس جهاد گفتم تو اشتباه کردی این صاحبشه الان چه کنم
شونه ش بالا انداخت که بهدمن ربط نداره تو صادر کردی
کسی هم که با تبانی ریس سند گرفته بود اتاق ریس بود و سند دستش منم سند از دستش قاپیدم تیکه تیکه ش کردم پرتش کردم تو صورت ریس اداره و مرتیکه دو متر قدش بود بهم حمله ور شد از زیر بازوش جاخالی داد نفهمیدم چطور پریدم اتاق خودمون در قفل کردم
که پلیس اومد😑
من اداره مسول صدور شناسنامه اراضی بودیم اولش بگم از من بزرگتر داشتیم موقع گروهبندی دخترا بز دل سنشون کم گفتن مسولیت افتاد گردن من کهدهم سن و هم قد و هیکل ریز تر بودم
منم رو حقالناس فوبیا دارم با شهادت ریس اداره سندی صادر کردم دو روز بعد یه نفر با قباله اومد و زمین کشاورزی مال اون بود منم دنیا جلو چشمم سباه شد رفتم به ریس جهاد گفتم تو اشتباه کردی این صاحبشه الان چه کنم
شونه ش بالا انداخت که بهدمن ربط نداره تو صادر کردی
کسی هم که با تبانی ریس سند گرفته بود اتاق ریس بود و سند دستش منم سند از دستش قاپیدم تیکه تیکه ش کردم پرتش کردم تو صورت ریس اداره و مرتیکه دو متر قدش بود بهم حمله ور شد از زیر بازوش جاخالی داد نفهمیدم چطور پریدم اتاق خودمون در قفل کردم
که پلیس اومد😑
دعوا با یکی از همکلاسی هام سر کیف یکی دیگه
منو بلند کرده بود هوا زورم بش نمیرسید با زانوم زدم تو سرش یهو از بینیش خون اومد پاشید رو لباسم که سفیدم بود بعدش اون بی هوش شد افتاد زمین
خیلی ترسیده بودم با چنتا سیلی بلندش کردم بردم صورتشو شستم لباس خودمم در آوردم تو مدرسه شستم
بعدشم همونجا تو آبخوری باهاش آشتی کردم
پسر خوب که دعوا نمیکنه
خب من دماغُ دندون یه نفرُ شکوندم متاسفانه
چندسال رفتی زندون؟
نرفتم
جفتمون شکایت کردیم بعد رضایت دادیم
خنگین دیگه پسر که یه شیش هف سالی حبس ندیده باشه پسر نیسکه
سلامتی همه زندونیای بی ملاقاتی
استارتر چرا خودش نمیگه😐
بخاطر داشم مجبور شدم،داشم دعوا میکرد من بعدا رسیدم
اونم توو مزرعه
باید بتونی خشمتو کنترل کنی وگرنه ممکنه یه کاری کنی که دیگه هیچوقت نتونی جبرانش کنی
چون موقع عصبانیت آدم هیچی متوجه نمیشه
واقعا همچین حسی داشتم
پسره سنش از من بیشتر بود ولی من قدم بلندتر بود تا میخورد زدم با موتور فرار کرد از اونور سنگ و کلوخ پرت میکرد که یکی خورد توو صورتم
الان منو میبینه سلام ملام میده
حالا فکر کن همون سنگ و کلوخ بخوره به چشم بخوره به سر
کلا دعوا چیز ترسناکی باید ازش فرار کرد
الان حامی صلح و دوستی
ولی من فک میکنم تا عصبانی نشم کارم پیش نمیره
من اداره مسول صدور شناسنامه اراضی بودیم اولش بگم از من بزرگتر داشتیم موقع گروهبندی دخترا بز دل سنشون کم گفتن مسولیت افتاد گردن من کهدهم سن و هم قد و هیکل ریز تر بودم
منم رو حقالناس فوبیا دارم با شهادت ریس اداره سندی صادر کردم دو روز بعد یه نفر با قباله اومد و زمین کشاورزی مال اون بود منم دنیا جلو چشمم سباه شد رفتم به ریس جهاد گفتم تو اشتباه کردی این صاحبشه الان چه کنم
شونه ش بالا انداخت که بهدمن ربط نداره تو صادر کردی
کسی هم که با تبانی ریس سند گرفته بود اتاق ریس بود و سند دستش منم سند از دستش قاپیدم تیکه تیکه ش کردم پرتش کردم تو صورت ریس اداره و مرتیکه دو متر قدش بود بهم حمله ور شد از زیر بازوش جاخالی داد نفهمیدم چطور پریدم اتاق خودمون در قفل کردم
که پلیس اومد😑
اوه به خیر گذشته 😅
ها فاجعه بود
نه من کلا ادم ارومی ام سالی یکی دو بار میزنه به سرم که میتونه فاجعه کنه😑
البته چون ارومم بیشتر طرف شوکه میشه
تا به خودش مزمزه کنه این منم یا نه سکته زده 😐
دفوت به صلح آقا هادی با اون خاطره شون مثل دموکراسی خواهی آمریکاس