غصه ها را پشت گوشم میاندازم ،
چون طرهی گیسویی رها ،
و تسلیم دست ها ...
من باید حالم خوب باشد ،
باید شاد باشم ، باید بخندم ، باید آرام باشم
هرگز این شب را ادامه نخواهم داد ،
و هرگز این ابرهای بارور را نخواهم بارید ،
فردا همه چیز ، جور دیگریست ...
این منم ، کسی که غمی در دلش ،
جسارتِ ماندن ندارد
آفتاب که زد ؛ از نو جوانه خواهم زد ،
شکفته خواهم شد ، شکوفه خواهم داد .
۱ موافق
1399/05/04 - 20:58