باز هم موسم آوردن این تیغ آمد
رگ دستم بنگر ، صید به نخجیر آمد
شب تار است و مه و ابر به کامم شده است
و یکایک همه خاطرگان یاد آمد
تیغ لرزید به دستم و زبانم خشکید
تا که سیمای دل آرای تو یادم آمد
تیغ بر دست یمینم ، نگهم سوی یسار
و چنین بود گذر بر گذر تیغ آمد
خونی همرنگ لبانت ز رگم جاری شد
آه آن سرخی لب های تو بر یاد آمد
یاد آن روز که برخواند به دل مولانا
"آدم ز تک صلصل فخار برآمد"
اگر از خاک وجودم به وجود آمده است
به یقین از لحد بار ستمگر آمد
باز هم تیغ دگر بار چو بر دست شدم
هفتمین تا دهممین زخم به دستم آمد
#تورنادو
ببخشید راس ساعت نشد
متاسفانه یک کاری برام پیش اومد
زیباست ...?
نابودش کردی نوشته رو ...?♂️?♂️
عالی و زیبا نیست
میدونم
ولی مرسی :)
یهو ترکید
درستش کردم
قالب شعرت چیه الان؟
این قافیه ندار
نداره
کجاش غزله ؟
قافیه نداره
بیت آخر وزنش غلطه
ولی خوبه آفرین
جای پیشرفت و چکش کاری داره یکم روش کار کن
بیت آخر تو تایپ یه میم اضاف گذاشتم تو تایپ حواسم نبود
وزنش مشکل نداره ها
خب وزنش درست ردیف هم درست ولی کو قافیه
قافیه زشتش میکرد
غزل های قبل از این سؤ تفاهم بود
بیشوخی
من شعر مینویسم خوشگل باشه
نمینویسم برا امتحان ادبیات که
خب پس نگو قالبش غزله
دیگه غزل قالب خاص خودشو داره
وقتی تو تو اون قالب ننوشتی پس شعرت غزل نیست
و قالب درستی نداره
قالب تورنادویی هس
ی سوال
دلی جواب بده
واقعا جوابش مهمه برام
شعر زشته؟!
@Z110