حوصله بحث با تورو ندارم
ن چ جوری ک کرونا بود ماها بچه هامون ندرسه نفرستادیم جون بچه مهم تر از تحصیلشه
همون کسایی برن جلو ک منافع بهشون میرسه چرا موندن اون پشت مشتا مردم عادی ساده ب اصطلاح ب شهاذت برسن اگه شهادت خوبه بسم الله برن جلو شهیدشن
اصن جای بحث نداره که یکم فکر کنی متوجه میشی چی میگم
مردم رو به زور نفرستاده بودن که اون مردمی که رفتن اونجا شهادت براشون اصطلاح نبود باور بود مردم خودشون رفته بودن اونجا و بازم میرن همون روز که اون اتفاق افتاد فکر میکنی همه برگشتن؟ نه هیچ کدومشون ترسو نبودن شب دوباره همونجا همون شلوغی بود فرداشم بود تا چند روز بعدشم بود چون اونا باور دارن به شهادت مثل تو فکر نمیکنن
من ندیدم رسانه یا شخص خاصی دعوت به احتماع کنه
مردم خود جوش رفتن
قیاس نشه
میگن بعد شهادت امیر المومنین
معاویه برای خاموشی نام و مکتب حضرت هر کار بگی کرد
از جعل تا سب
تا تعقیب و شهادت یاران حضرت
این عملیات با حصور بی حصور مردم انجام میشد چع به صورت جنگ سخت چه نرم
۱- اسراییل از سه جبهه به فناس و ایران را باعث اون میدونه
و تا بوده از دوران پیامبر تا الان یهود کارش ترور و تخریب و توطئه
لازم دید ایران به خودش مشغول کنه و ترورهای دهه شصت انجام بده
اگر ایران دچار مشکل داخلی بشه
پشت جبهه های مقاومت خالی میشه و ممکن جبهه به سودش تمام شه
۲-داعش را میفرسته چون کسی که داعش رو نابود کرد سردار بود
اگر مردمی هم نمیرفتن عملیات قصاص داشتن
۳-حمله راسک چی اونم تجمع مردم بود ؟بیش از ده پلیس و سرباز وطن شهید شدن
عملیات خیلی وسیع و گسترده تری برای سالروز شهادت سردار داشتن
سری به تویبتر بزنید لجن پراکنی و ترور شخصیت سردار همزمان با سالگردش می بینی
مهم نیست دریا
سر خورشید را زیر آب ڪند ،
مهم نیست آسمان
ماه را سر به نیست ڪند
و ستارگان را بتاراند ،
من به خدایی دل سپردهام
ڪه در پوست تو زندگی میڪند !
شبها ڪه بادها
در روح من تنوره میڪشند ،
در بندر شانههایت لنگر میاندازم
و سر بر سخت ترین صخره میگذارم
تا آنگاه ڪه سوسوی
آن دو فانوس خاموش شود
و در سڪوت ،
آغوشِ تو چون ڪشتی سرنگونی
در مه فرو رود ...
لحظه هایی هستند که هستیم
چه تنها چه در جمع،اما با خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود، همانجا که می خواهد
بی صدا بی هیاهو
همان لحظه هایی که
راننده آژانس میگوید: رسیدین!
فروشنده می گوید: باقی پول را نمی خواهی؟
راننده تاکسی می گوید: صدای بوق را نمی شنوی؟!
و مادر صدا می کند: حواست کجاست؟!
ساعت هایی که
شنیدیم و نفهمیدیم، خواندیم و نفهمیدیم ،دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بار دهم تکرار شد
هوا روشن شد ، تاریک شد ،چای سرد شد
غذا یخ کرد ،در یخچال باز ماند
و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم کی رسیدیم به خانه
و کی گریه هامان بند آمد
و کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید شد
و از آرزوهایمان کی گذشتیم؟!
یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که با خودمان نیستیم... .
گروهى از نصارى وارد مدینه شده و به حضور پیامبر صلى الله علیه وآله رسیدند. آنان در گفتگو با پیامبر صلى الله علیه وآله ولادت عیسى علیه السلام را بدون داشتن پدر، نشانه و دلیل الوهیّت او عنوان كردند. این آیه نازل شد وجواب آنان را چنین بیان نمود: اگر تولّد بدون پدر، دلیل خدا یا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت آدم كه مهمتر است، چون نه پدر داشت و نه مادر. پس چرا شما آدم را خدا یا فرزند خدا نمىدانید؟!
كلمهى «مُمتَرین» از «مِرْیة» به معناى شك و تردید است. عین این آیه در سورهى بقره آیه 147 نیز آمده است. با این آیه روشن مىشود كه سخن حقّ و پایدار تنها از جانب خدایى است كه خود حقّ و ثابت است وگرنه از انسانهایى كه در طوفان هوسها و غرایز ثباتى ندارند، قانون و سخن پایدار را نمىتوان انتظار داشت.
واژهى «نَبتَهل» از ریشهى «اِبتهال» به معناى بازكردن دستها و آرنجها براى دعا، به سوى آسمان است واین آیه به دلیل این واژه، به آیهى مباهله معروف گشته است. مباهله، یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یكدیگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاكت براى طرف مقابل كه از نظر او اهل باطل است.60
در تفاسیر شیعه و سنى و برخى كتب حدیث و تاریخ مىخوانیم كه در سال دهم هجرى، افرادى از سوى رسول خدا صلى الله علیه وآله مأمور تبلیغ اسلام در منطقه نجران از بلاد یمن شدند. مسیحیانِ نجران نیز هیئتى را به نمایندگى از سوى خود براى گفتگو با پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله به مدینه گسیل داشتند. با وجود گفتگوهایى كه میان آنان و پیامبر صلى الله علیه وآله ردّ وبدل شد، باز هم آنان بهانهجویى كرده و در حقّانیّت اسلام ابراز تردید مىكردند. این آیه نازل شد و خطاب به پیامبر فرمود: به كسانى كه با تو محاجّه و جدال كرده، و از قبول حقّ شانه خالى مىكنند، بگو: بیایید با فراخواندن فرزندان و زنان و خودمان، خدا را بخوانیم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگویان نفرین كنیم و هر نفرینى كه دامن گروه مقابل را گرفت، معلوم مىشود كه راه او باطل است و با این وسیله به این گفتگو و جدال پایان دهیم.
هنگامى كه نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از رسول اكرمصلى الله علیه وآله شنیدند، به یكدیگر نگاه كرده و متحیّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در این باره فكر و اندیشه و مشورت كنند. بزرگِ نصارى به آنها گفت: شما پیشنهاد را بپذیرید و اگر دیدید كه پیامبر با سر وصدا و جمعیّتى انبوه براى نفرین مىآید، نگران نباشید و بدانید كه خبرى نیست، ولى اگر با افراد معدودى به میدان آمد، از انجام مباهله صرفنظر و با او مصالحه كنید.
روز مباهله، آنها دیدند كه پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله همراه با دو كودك و یك جوان و یك زن بیرون آمدند. آن دو كودك، حسن و حسینعلیهما السلام و آن جوان، علىّبن ابىطالبعلیهما السلام و آن زن فاطمهى زهراعلیها السلام دختر پیامبر صلى الله علیه وآله بودند.
اُسقف مسیحیان گفت: من چهرههایى را مىبینم كه اگر از خداوند بخواهند كوه از جا كنده شود، كنده مىشود. اگر این افراد نفرین كنند، یك نفر مسیحى روى زمین باقى نمىماند. لذا از مباهله اعلام انصراف كرده و حاضر به مصالحه شدند.61
این ماجرا، علاوه بر تفاسیر شیعه، در منابع معتبر اهل سنّت نیز آمده است.62
روز مباهله، بیست وچهارم یا بیست و پنجم ماه ذىالحجّه بوده و محل آن در روزگار پیامبر صلى الله علیه وآله در بیرون شهر مدینه بوده كه اكنون داخل شهر قرار گرفته و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد الاجابة» ساخته شده است. فاصلهى این مسجد تا مسجدالنّبى تقریباً دو كیلومتر است. «الّلهم ارزقنا زیارته و شفاعته»
بر اساس روایتى در تفسیر المیزان، دعوت به مباهله مخصوص نصارى نبوده و پیامبر صلى الله علیه وآله از یهودیان نیز براى مباهله دعوت كردند.
مباهله، خاصّ زمان پیامبرصلى الله علیه وآله نبوده است، بلكه براساس برخى از روایات، دیگر مؤمنان نیز مىتوانند مباهله كنند. امام صادقعلیه السلام در اینباره دستوراتى دادهاند.63
سؤال: در این ماجرا تنها فاطمه زهراعلیها السلام حضور داشت، پس چرا قرآن كلمهى جمع «نسائنا» را بكار برده است؟
پاسخ: در قرآن مواردى است كه خداوند از یك نفر به صورت «جمع» یاد مىكند، مانند آیه 181 سوره آلعمران كه یك نفر از روى توهین گفت: خدا فقیر است، ولى آیه به صورت جمع مىفرماید: «الّذین قالوا انّ اللّه فقیر» چنانكه قرآن درباره حضرت ابراهیمعلیه السلام مىفرماید: ابراهیم یك امّت است، با آنكه یكنفر بیشتر نبود.
گرچه پیامبر مىتوانست خود شخصاً نفرین كند وكارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام نداشته باشد، ولى خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند كه این افراد، یاران و شریكان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آمادهى استقبال از خطر بوده و تداومگر حركت او مىباشند.
من همیشه فوبیای گیر کردن تو آسانسور داشتم!
امروز بحمدالله توفیق حاصل شد آسانسورمون خراب شد و توش گیر کردم و تا اومدن نجاتم دادن کلی وقت اون تو بودم...
واقعا به این نتیجه رسیدم که گیر کردن تو آسانسور اصلا چیز خاصی نیست و فوبیام کاملا ریخت...
این رو میشه به سایر فوابی(جمع مکسر فوبیا) هم سرایت داد و اساسا از امروز صبح به بعد نگاه فلسفیم به دنیا یه جور دیگه شده!
خدایا حقیقتا شکرت
یه کلمه به طرف گفتم فوروارد کردن مطالب کلاس از یکی دیگه به منزله تقلبه
طرف هرچی از دهنش دراومد گفت، بعد تازه گفت پیگیری میکنم حرفتونو
خیر سرش میخواد معلم هم بشه
منتظرم پیگیری کنه که کامنتهای پر از ادب و شعورش رو بفرستم برای مسئول، ببینه چه دسته گلهای معطری میخوان مدرک بگیرن
حرفهای ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است
هوای ناحیه ما همیشه بارانی است
دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه
همیشه برزخ دل تنگه ی پریشانی است
مهار عقده ی آتشفشان خاموشم
گدازه های دلم دردهای پنهانی است
صفات بغض مرا فرصت بروز دهید
درون سینه ی من انفجار زندانی است
تو فیض یک اقیانوس آب آرامی
سخاوتی، که دلم خواهشی بیابانی است!
هنو بیداری؟