یافتن پست: #ابراهیم

aliaga
aliaga




صفحه ۸۷
:گل

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دعای گشایش مشکلات
در حدیثی از امام صادق علیه سلام ..اینگونه گفته شدههنگامی‌که حضرت یوسف (علیه‌السّلام) در زندان بود، جبرئیل نزد او آمد و از او خواست تا بعد از هر نماز واجبی این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی مِنْ اَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ اَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا اَحْتَسِب‌». [۱] خدایا! در این کار من و مشکل من برایم گشایشی قرار ده و سببی برای بیرون شدن از آن فراهم آور، و مرا هم از آنجایی که گمان توانم برد، و هم از آنجا که گمان ندارم روزی ده.
دعای برای بدست آوردن پول از کتاب علوم غریبه

پیوست دعا ودستور عمل در دیدگاه

aliaga
aliaga
بعضی دوستیها
مثل قصه ی حضرت نوحه،
از ترس طوفان با تو هستند...!

بعضی دوستیها
مثل قصه ی حضرت ابراهیمه،
باید همه چیزتو قربانی کنی...!

بعضی دوستیها
مثل قصه ی حضرت موسی ست،
یه کم که دور میشی، یه چیزی جاتو میگیره..!

اما بعضی دوستیها هم،
همون جوری هستند که در معنی هستند؛
کاش یاد بگیریم که
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست...!!!

دوست داشتن امری لحظه ای ست،
و داشتن دوست، استمرار لحظه های دوست داشتن است...

aliaga
aliaga
۵۷

:گل




?
?
ابراهیم نیستم
اما غرورم را قربانی کسی کردم که
ارزشش کمتر از گوسفند بود …{-12-}

...
...



💙⃟🦋¦↭

⎛💜🦄

هلیا
هلیا
💚💜💛💙💖



ی سوال
چرا خدا

فقط با حضرت موسی

صحبت نمود

💚💜💛💙💖💚

پلاک313
پلاک313
وصیت نامه شهید «حاج محمد ابراهیم همت»
شهید همت در دومین وصیت نامه بجامانده از خود نوشته است:خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم. سیمهای خاردار مانعند. من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه كه از خدا بازم می دارد متنفرم.

خانوم میم
خانوم میم
{-35-}

چرا خداوند خواست که شب بشود و شب شد؟ و خواست که قلب مخلوقات او در این لُجه ی سیاه خون خوار بیفتد و افتاد؟
و چرا خداوند اراده فرمود که «درد» باشد و صدها گونه درد به اوج باشیدن خویش رسیدند؟ و چرا خالق زمین و آسمان ، کینه را آفرید و ستم را ، و اذهان آلوده به خلاف را ، و نفس خلاف را ، و گرایش به سقوط را ، و نفس سقوط را...؟

پلاک313
پلاک313
خاطره شیرین شهید ابراهیم هادی


:صلوات


کامنت اول...

aliaga
aliaga
‌_شهید‌_ابراهیم‌_هادی
عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد .ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.🐍🌙
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد .تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده♥

aliaga
aliaga
✔️از شوخی بگذریم ....نخونید از دستتون رفته...✔️


خانومش بهش گفت:بيا بريم كربلا.

به خانمش گفت:تو بارداري...
يهو بچه اذيت ميشه...

خانمش گفت:به عشق امام حسين بريم...
اگه قراره بچه بميره،، بذار بميره

به عشق حسين (ع)...

رفتند كربلا...
تا رسيدن كربلا حال خانمش بد شد.
بردنش دكتر. دكتر گفت:

بچه سقط شده...

آقا به خانمش گفت: ديدی گفتم نياييم!!!
خانمش گفت:منو ببر حرم...
بردنش

حرم... خانم اونقدر گريه كرد تا خوابش برد... خواب ديد يه خانمي اومد يه

بچه خوشگل گذاشت تو بغلش....

از خواب بيدار شد گفت:من رو ببريد دكتر....... دكتر گفت: اين خانم،همون

اون خانمي هست كه صبح اينجا بود ؟؟؟ گفت بله. دكتر گفت: بچه سالمه...

هيچ چيزش نيست...

وقتي به دنيا اومد اسمش رو گذاشتن:

محمد
ابراهيم
همت

اسمش رو مخفف كني ميشه:ماه ..

قرآن و دعا
قرآن و دعا
اللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
کتاب شوخ طبعي هاي طلبگي

خلاصه ای از مطالب کتاب..رفیق مردنی
فردی رفیق جون جونیش از دنیا رفت. خیلی براش گریه می کرد. حکیمی گفت: چرا گریه می کنی؟ گفت: آخه رفیقم مرده؟ گفت: خب تقصیر خودت بوده که رفیق مردنی انتخاب کردی. رفیقی برای خود گزینش می کردی که نمیره تو دعای جوشن می خونیم: یا رفیقُ و یا شفیق... .آره جونم، رفیق بی کلک، خدا. هیچ موقع هم گوش یا گوشیش اشغال نیست به همین دلیل حضرت ابراهیم می گفت: ﴿لا أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾؛ من غروب کنندگان را دوست ندارم.(1)
دانلود کتا ب با ذکر صلوات بر محمد آل محمد
[لینک]

aliaga
aliaga
نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون‌تر
امید از تو شیرین‌تر
نمی‌شود پاییز
فضای نمناک جنگلی‌اش
برگ‌های خسته‌ی زردش
غمگین‌تر از نگاه تو باشد
نمی‌شود که تو باشی،
من عاشق تو نباشم

“نادر ابراهیمی”

هادی
هادی
سیدای اونا رو ببینید یاد بگیرین گدا ها


صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو