#یک_جرعه_کتاب
چرا خداوند خواست که شب بشود و شب شد؟ و خواست که قلب مخلوقات او در این لُجه ی سیاه خون خوار بیفتد و افتاد؟
و چرا خداوند اراده فرمود که «درد» باشد و صدها گونه درد به اوج باشیدن خویش رسیدند؟ و چرا خالق زمین و آسمان ، کینه را آفرید و ستم را ، و اذهان آلوده به خلاف را ، و نفس خلاف را ، و گرایش به سقوط را ، و نفس سقوط را...؟
چرا خداوند در کتاب آسمانی خویش ، مژده داد که « ما انسان را در رنج آفریده ییم تا اورا بیازماییم؟» خداوند ، چه حاجتی به آزمودن آفریده ی خویش احساس می کرد؟
مگر خداوند قادر مطلق نیست؟
مگر قادر مطلق را حاجتی به آزمودن انسان با ابزار رنج هست؟ مگر آزمودن در همه حال ، از ندانستن سرچشمه نمی گیرد؟ مگر ندانستن نافی علم مطلق _که علم خداوندیست نیست؟ مگر می شود که آگاه کل ، جزئی از آگاهی خویش را به نیک و بد بیازماید؟ و اصولا چرا می بایست سهمی از وجود انسان ، مبتلای به گناه شود ، مبتلای به شک ، مبتلای به زشتی ، انحراف ، شهوت ، فساد و تباهی ، تا سقوط کند ، از پی سقوط به دامان کفر بیفتد ، و کفر اورا در مقابل خداوند قرار بدهد ، و خداوند را ، لاجرم به اندرز دادن به کافران_که مخلوقات خود خداوند هستند _ و آن گاه به آزمودن ایشان که آیا به راه راست هدایت شده اند یا خیر وادار کند؟
...
هر وقت این چنین پست فرستادین حتما منو تگ کنین لطفا
سه دیدار _ جلد یک_ صفحه ۱۴۶
#سلطان_ادبیات_ایران
#نادر_ابراهیمی❤️
خب بقیه اش؟ این که قسمت شبهه اش بود جوابش چی میشه؟
حالا شاید من مردم و این شبهه تو دلم موند
اونوقت کی پاسخگوئه؟
اشکال نداره با شبهه بمیرم؟؟؟
عجب
۶۵۵۵