یافتن پست: #آرد

Tasnim
Tasnim
با کدوحلوایی چی میشه درست کرد؟

خانوم اِچ
خانوم اِچ
آلفردو پختم اصلا خوشمزه نبود ینی از ترکیب شیر و خامه بدم میاد :/
پشیمون شدم نپزید

Tasnim
Tasnim
حلوا درستیدم رنگش مث کیک موزی شده {-68-}

یاس
یاس
وقتی سه روز مثل ادم غدا نخوردی
۳ میرسی خونه نونوایی بسته س
خوابت میبره پا میشی شب
بکینگ پودر خمیر مایه هم نداری

با سرکه و جوش شیرین میشه نان پخت {-130-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

جز کوکو سیب زمینی ، ایده ی دیگه دارید ؟! :اشپزی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

دخترک که از درس ریاضی نمره نیاورده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود پیش مادرش رفت و گفت: همش اتفاق های بد می افته!
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد؟
و دخترک جواب داد: البته! من عاشق دست پخت شما هستم.
مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت: اه..! حالم رو به هم می زنه!
مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد و دختر گفت: از بوش متنفرم!
این بار مادر رو به او کرد و پرسید: با کمی آرد چطوری؟ و دختر جواب داد که از آن هم بدش می آید.
مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت: بله شاید همه این ها به تنهایی به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنیم یک کیک خیلی خوشمزه خواهیم داشت!

خداوند نیز این چنین عمل می کند؛ ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط او می داند که این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شود. باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر ناخوشایند معجزه می آفرینند.

دنیــــــــــــرا  ملکه عشق
دنیــــــــــــرا ملکه عشق
دل از دوران گیتی شاد بادت

ز غمهای جهان آزاد بادت

مبادا یادم از یادت فراموش

همیشه عهد و پیمان یاد بادت

همیشه در سرابستان جانم

قد و بالای چون شمشاد بادت

همیشه دلبرا از پیر معنی

وفا و مهر ما ارشاد بادت

بگو تا کی کنی این جور و بیداد

پشیمانی ازین بیداد بادت

خداوندا سرای مهربانی

همیشه در جهان آباد بادت

غذای روح ما اندر مصلّی

ز آب سرو رکناباد بادت

aliaga
aliaga
چخبر ازونورا؟؟؟{-160-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

چوپانى به وزارت رسيد.
هر روز بامداد بر می‌خاست و كليد بر می‌داشت و در خانه پيشين خود باز می‌كرد و ساعتى را در در خانه چوپانى خود می‌گذراند . سپس بيرون می‌آمد و به نزد امير می‌رفت.

شاه را خبر دادند كه وزير هر روز صبح به خلوتى می‌رود و هيچ كس را از كار او آگاهى نيست . امير را ميل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چيست .

روزى ناگاه از پس وزير (چوپان) بدان خانه در آمد. وزير را ديد كه پوستين چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى می‌خواند .

امير گفت:اى وزير! اين چيست كه می بينم؟

وزير گفت: هر روز بدين جا می‌آيم تا ابتداى خويش را فراموش نكنم و به غلط نيفتم، كه هر كه روزگار ضعف، به ياد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.

امير، انگشترى خود از انگشت بيرون كرد و گفت: "بگير و در انگشت كن؛ تاكنون وزير بودى، اكنون اميرى"

aliaga
aliaga
اگر اقیانوسی داشته باشیم اما آرد نباشد
یا به بلندای کوه اورست باشد اما آب نداشته باشیم
هرگز بر سر سفره کسی نمیرود
شبیه آب و مانند آرد است
که هر کدام به تنهایی و بدون دیگری را
برای آدمی فراهم نمیسازد
یک دنیا باور و اعتقاد بدون عمل شایسته هیچ ندارد
بقره (آیه 25)

یاس
یاس
هر کی میره هییت
کوفتتون
بیاید منم ببرید {-82-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!

عندما تكون بمفردك ، تتحدث وتضحك.
بعد أن تنفصل عن الجميع ، يظهر الظلام من كل زاوية.
يقف إلى يدك.
يضع يده الدافئة على خدك
يعود ويقول في الجسد:
كيف حالك يا صديقي؟؟!!
أنا وأنت مرة أخرى

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو