بس است دیگر
هر چه برای او نوشتم
اویی که حتی نمی داند بعد از گرفتن
دستان معشوقش،
من نیز دست قلمم را گرفتم
این بار باید برای خودم بنویسم
برای دلم
برای تنهایی هایم
دل من، خوب می دانم تو را شکسته اند !
میدانم نیمه شب که می شود درد می کشی !
همه ی این ها را می دانم
اما کاری از دستم بر نمی آید
فقط می توانم به تو وعده ی رفتن بدهم
یک روز من و تو و قلم دست در دست هم
دور خواهیم شد
جایی خواهیم رفت که کولاک و برف
مانع برگشتمان شود.....
#فرشته_علیپور