گریع کردم با اشک پنهان
نالع کردم با اه سوزان
هق هق خسته ام ، در سراب فراق زندانی شد
و صدای دربند کشیده ام ، در سیاهچال انفرادی کینه، بوی مرگ را استشمام میکند
دیگر اشکی نچکید
چشم هایم ک به دوردست ها خیرع شدع بود
بع التماسع گونه ام ، پاسخی نداد
ولی من گریه کردم
میدانم ک گریع کردم
۶ موافق
1397/10/18 - 14:02 در
HaMkHoNeH
زیبا بود
نگاهتون زیباست...خیلی ممنون
خواهش میکنم لطف داری