سیبها و قلبها
ناخن کبود برق
روی شیشه شکسته افق کشیده شد
چندشی درختهای لخت را فراگرفت
خال سرخی از نگاه برق
روی گونه سپید سیبها چکید
گونه سپیدشان تلألو طلا گرفت
ای فروترین و برترین فروغ
ای طلیعه بهشتی و جهنمی
پس چه وقت خال سرخ مینهی
بر دل سیاه آدمی؟
سیبها رسیدهاند
قلبها هنوز، نه
ای فروترین و برترین فروغ
پس چه وقت
پس چه وقت
پس چه وقت می
دمی؟
۲ موافق
1397/07/22 - 19:34 در
حـس نـویـس . . .