_گفت : اگه یه ماشین زمان داشتی ،
باهاش میرفتی گذشته یا آینده ؟
+ دستامو دور لیوانِ چای
سفت حلقه کرده بودم، نگاش کردم ،
گفتم : هیچکدوم !
_ گفت : دِ بگو دیگه ؟ یکیشونه انتخاب کن !
+ گفتم : اگه ماشین زمان داشتم ،
نه میرفتم گذشته نه میرفتم آینده !
_ گفت : پس چیکار میکردی دیوونه ؟
+ گفتم : زمان رو همینجا متوقف میکردم وُ
تا ابد به بهونهی سرد شدنِ این
فنجون چای همینجا پیش تو میموندم !
به به حس باهم بودنه و عاشق بودنه
فدای عاشقانه هات حلمایی
سلام الهه . واقعا الهه هستی و از آسمون اومدی
خیلی قشنگ بود ایول
داش ابوالفضل زیادی بزرگش نکن موضوعو..مثلن منکه زینبم واقعن زینته بابامم ینی؟؟
سلام ابوالفضل...چی فکر میکنی؟؟هوووم؟؟؟
زینب گرگ
یا خودآاااااااا
ممنون حلمایی جونی" title="ی" />
الان مثلن ترسیدی؟؟؟
--
این زینب گرگیه خ
خیلی ترسیدم . عمه کجاییییی
الان خوشحالی؟؟
چیقده حسودی گرگ
ارع من از اسمونا اومدم ابوالفضل...پیش خدااا
خوبه الهه داریم . آورین . آهنگ پلی کردم دیجی نمیدونم چی چی داره میکوبه . جاتون خالی
حلما عشخه . کافیه اسم "ش" بیاد عالی میشه خخخخخخ
حلما جان پستت لایکه
کامنتا
خخخ نه دیگه جوابگوی 5، 6 شب 4 ساعت خوابیدن نیست
حلما جونمو ناراحت نبینم
سلام فقط خدا . . . وقت بخیر
اورع خعلی خوبع که ساینا یه الهه دارع
سلام آقا ابوالفضل ممنونم
وقت شماهم بخیر:)
خوبید؟؟
تو ناراحتی نکن