کتاب آدمخواران رو داشتم میخوندم اشک تو چشمام جمع شد بعد اومدم برا مامانمم تعریف کردم مامانم هم اشک تو چشاش جمع شد
داستان براساس واقعیته تویکی از روستاهای فرانسه تو ۱۵۰ سال قبل که مردم یک روستا یک پسرجوان رو به اتهام جاسوسی برای دشمن میگیرن تنها گیرش میارن ۶۰۰ نفری میریزن سرش انواع اقسام شکنجه های بیرحمانه رو سرش میارن از کودکان شش هفت ساله گرفته تا زن و مرد و پیرزن پیر مرد همه هرکی هرچی میتونست بهش ضربه میزد انگشتای پاهاشو با انبر قطع کردن به پاهاش نعل اسب زدن چشمشو در آوردن و بعد کلی شکنجه آخر سر سوزوندنش و گوشتشو خوردن
خیلی دردناک بود خیلی خیلی
به مامانم گفتم اینجوری تنها گیرش آوردن هرکی هرطور میتونست میزدش میگفت منو یاد شهید عجمیان میندازه که تنها بین وحوش انسان نما افتاده بود و هرکی یه ضربه ای بهش میزد ..
البته تو همون پرونده تو کتاب آدمخواران نوشته که دادگاه فرانسه اونارو مجرم محسوب میکنه و اکثرشون اعدام میشن و بقیه هم به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم میشن
ولی الانم همون روستا توفرانسه هستش که از نسل همون آدما هستن حتی نویسنده میگه من برای تحقیقات رفتم اون روستا منو تهدید کردن...
۶ موافق
1403/03/06 - 23:32
نویسنده میگه منو تو اوت روستا تهدید کردن گفتن اگه دوباره بیای قربانی بعدی خودت هستی
کتاب قحطه :/
الان نویسنده مرده یا زندی
یه روزی ادممتوجه میشه هر حرفی رو ک توی عمرش شنید،هر کتابی ک خوند ،هر اخباری ک دید و با هر کسی ک نشست و بلند شد روح خودش رو ب همون شکل ساخت ...
اون پسر مظلوم بود درست ...ولی خوندن این کتاب هم هیچ کمکی ب اون و من یا شما نمیکنه ...فقط روحمون رو خراش میندازه ..
اینا فقط تجربه ی شخصیم بود و قصد جسارت ندارم و شما مختارید هر چیزی رو بخونید و لذتشو ببرید 🌸
پستات نه تاس یکیو پاک کن
کتاباش هم سیزده تاس ؟
نشموردم
حواستون جمع باشه هااا
خیلی وقته کتاب نخوندم
میخوای یکی بهت هدیه بدهند ؟
وقت نمیکنم که
مییینم که توطئه ی حیله گران رو خنثی کردید
وقت اضافه نداری؟
بده من
کتاب هم ازش بستوون
کتاب چی داری؟رمان یا داستانی باشه ترجیحا
رمان های تاریخی مذهبی میخونم بیشتر
یدونه همین داستان آدمخواران رو خوندم که موضوعش جنایی بود
عااا منم دوس دارم جنایی رو