به جرئت میتونم بگم یکی از بی نظیر کتابایی هستش که چند وقتیه درحال خوندشم که البته به اواخرش رسیدم
کتاب رمان تاریخی شب های بغداد
یکی از حاکمان فارس برای پاچه خواری نزد هارون الرشید به زور دختری از نسل سردار ایرانی به نام سعیده رو به اسم کنیز هدیه میکنه به حرمسرای خلیفه؛خلیفه بشدت به اون تعصب و عشق داشت واونو کنیز خودش و محرم خودش میدونست جوری که بقیه همسران خلیفه حسادت میکنند و فردی بنام عباس بن جاحظ عاشق این سعیده میشه و یه عشق دو طرفه شکل میگیره بعد زمانی که اینا کنار هم بودن خلیفه سر میرسه میبینه
و ادامه ی ماجرا
در این کتاب به هوش و فراست و شجاعت زنان و دختران ایرانی در دربار خلیفه و قدرت ونفوذ خاندان برمکیان پی خواهید برد
من که واقعا لذت بردم از خوندنش
نویسندگی عالی
داستان عالی
متن عالی
قسمت بی نطیر بودنش توو بخش حرمسراشه؟
اینی که نوشتی که خیانت بود چه ربطی به هوش و فراست زنان داره؟
چقد شبیه فیلم جیران بود
البته من فیلم جیرانو ندیدم ولی داستانشو خوندم
جیران هم سوگلی ناصرالدین شاه بود
و عشق سیاوش
ولی اخرش بخاطر اینکه مادر پادشاه بعدی باشه ،قصه عوض میشه
عالیه
بر اساس واقعیته دیگه؟
کنکله
همه رمان ها اینجوری ان دیگه
آمیخته با واقعیت و تخیلات و فضاسازی نویسنده س وگرنه میشه حکایت یا روایت تاریخی
درسته ولی آخر نفهمیدم عمو یا دایی؟
چون دایی مهاجر
وقتی به من بگید دایی شما میشید بچه خواهرم در اونصورت تعصب من رو شما بیشتر میشه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وای خیلی بامزه بود
ی لحظه احساس کردم عمو هام روم تعصب ندارن
استدلال من کجاش با مزه س بی ادب
البته من خودم با دایی جماعت حال نمیکنم
ولی خودم دایی خوبی ام
بچه مچه های فامیل بهم میگن دایی
خنده دار بود خب🤣🤣
چرا حال نمیکنین؟
خیلی پایه ان دایی ها😁
کلا با فامیل حال نمیکنم
عه چیرا خب
من؟😐😂