ای هر سخنت قطــــره ی باران بهاری
بایــــد که بر این تشنه ی بی تاب بباری
من معدن حرفم پــــرم از شعر و تغزّل
امّا تو عزیزم به خدا حـــــرف نداری..
سیب است و انار است و عسل هست و شکر نیز
واجب شده بر خـــوان لبت شکرگزاری !
تو قصّه “شیرینی” و من شاعر ”مجنون ”
این گونه بعید است به من دل بسپاری !
سیگار و غزل چاره بی حوصلگی هاست
یک شعر بمان پیشم اگر حوصله داری ..
۴ موافق
1403/01/17 - 02:45
به به
عالییی