کلی حرف زد خندید
یه دفعه داشت در مورد یه نفر میگفت دوستش گفت نمیدونم برم پیشش یا نه
گفتم دلو بزن به دريا برو ی دفعه ریخت بهم
آخی دوس داشتم آرومش کنم اصلا نگذاشت بفهمم چی شد هر چی بود بد آشوب بود
گف باید برم بودنم دیگه خطرناکه
گف داره زخمم سر باز میکنه
گف تو منو فهمیدی دیگه باید برم رفت...
۳ موافق
1402/12/08 - 20:58 در
یه تیکه از من
این پست خیلی دوست دارم