چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیت ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی
بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد ،کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی
منت به یک نگه آهوانه می بخشم
هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی
اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی
هزار درد فرستادیم به جان لیکن
چو آمدی همه آن دردها دوا کردی
کلید گنج غزلهای شهریار تویی
بیا که پادشه ملک دل گدا کردی
۴ موافق
1402/06/25 - 09:28
عالی
ممنونم
واقعا؟؟
مگه باهات شوخی دارم
فک میکردم غلامعلی هستی
عخی عخی ینی فکر هم می کنن
یکم
عخی عخی خیلی خوبه من اصلا فکر نمی کنم خب
عجبززز
قانع شدم یذره
عخی عخی اونم یذره شدی پس
یذره خیلیه تو این زمان
اره می دونم ندیدوم مطابقت خو
خودمم ندیدم
اره واقعا ی ایطو چیایی تو خودت برا خودت داری
اهثنط
عه عه بابا بچه باهوش بابا ماشین حساب رادیکالی ندیدوم مطابقت