دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد آن چه سعی است، من اندر طلبت بنمایم این قَدَر هست که تغییرِ قضا نتوان کرد دامنِ دوست به صد خونِ دل افتاد به دست به فُسوسی که کُنَد خصم، رها نتوان کرد عارضش را به مَثَل ماهِ فلک نتوان گفت نسبتِ دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد سروبالایِ من آنگه که درآید به سَماع چه محل جامهٔ جان را؟ که قبا نتوان کرد نظرِ پاک توانَد رخِ جانان دیدن که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکلِ عشق نه در حوصلهٔ دانشِ ماست حلِّ این نکته بدین فکرِ خطا نتوان کرد غیرتم کُشت که محبوبِ جهانی، لیکن روز و شب عربده با خلقِ خدا نتوان کرد من چه گویم؟ که تو را نازکیِ طبعِ لطیف تا به حَدّیست که آهسته دعا نتوان کرد بجز ابرویِ تو محرابِ دل حافظ نیست طاعتِ غیر تو در مذهبِ ما نتوان کرد ❤️حافظ❤️ پ. ن:با صدای همایون شجریان گوش بدید، لذتش چندین برابر خواهد شد 👌
#حافظ_عشق
اینم یکی از قشنگ ترین شعرهای حافظ هستش ب نظرم... هر بار ک میخونم برام قشنگ و دلنشینه... ❤️
واقعا قشنگه
اوهوم، دامن دوست ب صد خون دل افتاد ب دست، ب فسوسی که کند خصم، رها نتوان کرد...
الحق ک استادین
الحق ک حافظ استاده
ب درد نمخوره وختی ک رها نتوان کرد
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینهها در مقابل رخ دوست
صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد
که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست
نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست
زبان ناطقه در وصف شوق نالان است
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
وی خودش را ب آن راه میزند
نگاهتون زیباست
همچنین
تف تو عمومی اصن
کافیه عجقم کافیه
با هر زبان و بیانی ک باشه، هر چقد تو لفافه بازم درکت میکنم
تو قهوه تلخ بود یا شاه مبگفت استیاددددد با اون لحن بخون شاعر ی جا گفته نازک و لطیف استعاره از صدا بوده یا کنایه ب صدا بوده؟؟
عایا ایهامی ک تو تصورم هست کاملا درسته؟؟
میگه اینقد طبیعت و سرشت لطیف و نازکی داری که حتی بخام آهسته برات دعا کنم هم موجب آزارت میشه... کنایه است، کنایه از لطافت و ظرافت معشوقش :)
مثل اون یکی شعر قبلی ک میگف ای آفتاب آهسته نِه پا در حریم یار من، ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند...
پس اونی ک من تو ذهنمه درسته جیگره معشوقشو
ایهام نه نداره، ایهام برا وقتیه ک یه کلمه ای بکار بره و اون کلمه یه معنای دور داشته باشه و یه معنای نزدیک..
معشوقش ب چشم خودش اینه، نه برای تو
شاید تو اونو ببینی بگی خب این کجاش اینقد لطیفه
تا چجالب
ی شعر میگم بگواستعاده داره ایهام داره تیکه داره چی داره
ای ک با حافظ رفتی تو تیک تیک حافظ پشمالوعه نشی تیغ تیغ
خیلیا
انگار قلقلکیه
ایشالا شاعرات تو خصوصی
شاعرات
شعرات
پ ن پ از شیخ مولانا