💢
#هر_شب_یک_حکایت
وقتي گروه نجات زن جوان را زير آوار پيدا کرد، او مرده بود اما کمک رسانان زير نور چراغ قوه چيز عجيبي ديدند. زن با حالتي عجيب به زمين افتاده، زانو زده و حالت بدنش زير فشار آوار کاملا تغیير يافته بود.
ناجيان تلاش مي کردند جنازه را بيرون بياورند که گرماي موجودي ظريف را احساس کردند.
چند ثانيه بعد سرپرست گروه ديوانه وار فرياد زد: بياييد، زود بياييد! يک بچه اينجاست. بچه زنده است.
وقتي آوار از روي جنازه مادر کنار رفت دختر سه_چهار ماهه اي از زير آن بيرون کشيده شد.
نوزاد کاملا سالم و در خواب عميق بود. مردم وقتي بچه را بغل کردند، يک تلفن همراه از لباسش به زمين افتاد که روي صفحه شکسته آن اين پيام ديده ميشد:
عزيزم: اگر زنده ماندي هيچ وقت فراموش نکن
که مادر با تمامي وجودش دوستت داشت...