خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
ماه درویش نواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد
دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد
شهریار
۸ موافق
1402/01/29 - 01:58
خواب دیدم ک تو رفتی در باغ
پشت شمشاد قرار گرفته ای اینبار
شب جمعه شده بود انگار
محشری بود محشری بود انگار
مراجعه شود ب ایرج میرزا و پسر بچه :/
موقع بچه بازی ایرج بود
اونا ک بیشتر تر از تو داشتن
ن نداشتن من دیدم نداشتن
نع دیدم ک میگم
الان مهم نی بچگی مهمه
یه چسه تو بچگی اگه بیشتر بود الان خروار خروار بیترتر شده