فدامداتم

عزیزدلی

عشقی

شهره کوچیک بود بیا شهر کناری از بزرگی و قشنگیش طرفو هم فراموش می کنیم

اون نیم وجب شهر چی داره که بیام اونجا البته کناری قائمشهره

فردا بیا ببرمت دور دور ضلع جنوبی پس فردا بیا ضلع شمالی اینقدر از جاذبه ها عکس میگیری موبایلت مثل شیما هنگ می کنه گفتم شیما چون عوض بهناز با گرو گذاشتن ریش سیاهم اسمش قراره به شیما تغییر پیدا کنه

هر کی نبرهضلع جنوبی شمالی خونتون و میگی
قرارشده به حسابت باننه ی الی جون و پریا جون بریم شالی

پس برم کت و شلوار عظیمی قبلش

دوباره ادرسشو بده منم بیام

خیابان فرهنگ، روبروی سعدی، نبش فرهنگ 16
برام سایز مناسب یکی به انتخاب خودت بخر شالی من کنار صفیه میشینم می خوام برام از خوابیدن تو و خروپوفات بگه بخندم

عه پس چرا من ندیدمش
یه بار ویس هم گرفتن از خروپوفام یهو بیدارشدم دیدم دارن میخندن فهمیدم یه کاری کردن. عجب صدایی بود

خوابگاه سال چند بودی و کدوم شهر؟

ورودی ۸۸ بودم رشت

به عبارتی سال تولد دلارام جون و ساینا جون
عه همون سال ها من کلی کراش رشتی تو یاهو مسنجر داشتم
پس چتر هم تو مبدا برات کاربرد داشت هم مفصد
من برم شام اینجا افق نیم ساعت قبله بای

شاید یکیش من بودم اره
نوش جان تو قطبی

عاقا دیشب از اون مسیر رد شدم ولی کت و شلوار عظیمی ندیدم

شبا تعطیله

تابلوشم میره تعطیلات