دم آخر
کاش میشد گره از زلف غزل باز کنم
با پر قافیه ها،سوی تو پرواز کنم...
مثل مهتاب نشینم به لب پنجره ات
مست و مغرور بیایی،سخن آغاز کنم
ماه رویایی من،خط نزنی اسم مرا
"مرغ دریایی"چگونه؟ من تو را ناز کنم
دو قدم مانده به تو،کوچه را گم میکنم
مانده ام با چه زبانی به تو ابراز کنم!
دم آخر شد و من خسته تر از دیروزم
شود آیا گره زلف تو را باز کنم؟؟؟