،شهاب آسمان
دلم بی تو بجان آمد ،بیا آرام جانم باش
نمانده طاقتی دیگر بیا تاب وتوانم باش
چه آوردی سرم با آن نگاه چشم جادویت؟
رمیده روح از جانم ،بیا روح وروانم باش
تو رفتی بعد تو گویی جهانم تیره وتار است
بیا با نور چشمانت ،شهاب آسمانم باش
اسیر دست طوفانم چو آن خاشاک پائیزی
مسیحا دم بیا جانا ،بهار این خزانم باش