قرار نبود از اول چنین کنی
به عمق خیالِ نازک کمین کنی
تمام مرا ذره ذره بی سبب
گدازه شراره های آتشین کنی
به شور کشی چنگ خفته ی مرا
به سوز و نوابه نی ها عجین کنی
سراسرساحل آرام حس من
به نوح کشانی طوفان ترین کنی
درون مرا به کرانه ی خود بری
برون مرا تو چگونه همین کنی
مرا توبه قصه ی شیرین خود سپار
چنان فرهاد شوم آفرین کنی
چی بگم . اشعار و گل همیشه زیباست
ممنون ازشما