پدر وارداتاق دخترش شدو نامه ای رو روی تختخواب دید
نامه رو بادستانی لرزان خواند
متن نامه این بود:
با پشیمانی وتأسف شدید بایدبهت بگویم که من باپسری که دوستش دارم فرارکردم
بااون عشق حقیقی راپیدا کردم و او راخیلی دوست دارم حتی باوجود اینکه دربینی وگوشهایش حلقه میگذارد وانواع واقسام خالکوبی روی بدنش داردبابا فقط این نیست..
من حامله هستم!
و اوبه من میگویدکه درزندگی خوشبخت خواهیم شد.اوتصمیم گرفت که درجنگل باهم زندگی کنیم وبچه های زیادی به دنیابیاوریم واین یکی ازآرزوهای من است
اوبه من گفت که تریاک ضرری برایمان نداردو اون روبه خاطردوستاش که برایمان کوکایین میارنددر مزرعه میکاریم
باباخاطر جمع باش که ماداریم دعامیکنیم که دانشمندان دوایی برای ایدزپیدا کنندچراکه مردزندگیم واقعا
استحقاقش روداره
بابانگران نباش
من15سال سن دارم ومیدونم که چطورازخودم مراقبت کنم روزی میرسدکه بیام وسربهت بزنم که بانوه هات آشنابشی
دخترت
پاورقی
بابا باهات شوخی کردم
من خونه همسایه هستم فقط میخواستم بهت نشون بدم که همیشه درزندگی چیزهایی وجود دارد که بدتراز: کارنامه ای که روی میز است ، میباشد
با تشکر
۱ موافق
1400/03/08 - 21:42
هوم
من بدترم
😂🥺💔