دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 32
« چراغ روشني »
يك نكته روشن است،به چشمم برابر است
كآن نكته روشن است، زِ خلاق داور است
ديدم چراغ روشني ، اي ياوران به روز
كآن چلچراغ روز ،چو خورشيد ظاهر است
اين صحبتـي كه من بـنمودم بُوَد عجيب
هر كس به فكر اين نـبود ، دير باور است
يارب تو شاهدي كه من اين نكته ديده ام
گويم چراغ عقلـس، بر من كه باور است
عقل سليم اين بشـرس ، روشنـس به روز
در روز و شب چراغس و روشن مظاهر است
عقلـس در اين سرم كه مرا رهبري كند
در روز و شب به من ، زِ خدايم پيمبر است
پيغمبـران دوره ي بگذشتـه گفته انـد
عقل سليم اين بشرس ، چون پيمبر است
پيغمبـر بـرون سـرم بود و گفت و رفت
پيغمبر درون من امـروز در سـر است
فرياد از اين بشـر ، اگر از عقل دور شد
در راه دين و مذهب حقس، كه بهتر است
تاريخ دوره هاي قديمـي كه خوان
۲ موافق
1399/12/14 - 07:58