این بار برای دل تو می نویسم
دیگر نه شمع و مهتاب می شود
روشنای سیاهی ام
نه شعر فروغ و حافظ
همدم تنهایی ام
چشمه سار اشک هایم خشکیده
کویر گونه هایم
گدازه ی عطش پس می دهد
یادم نمی رود!
جلوی چشمانم
دخترکی همه ی احساسم را سر بردی
پیاله ی خونش سرکشیدی
ساز دلم غمگین است
بی تفاوت (م)
حالم همین است