گر چه این خانه ی ویران شده، لرزیده نشد
مثل من، هر که تو را دید،، دگر دیده نشد
دیده بودی که نگاهت،چه به این شبزده کرد
دیده بودی و به آغوش تو چسبیده نشد
عطر محبوبه ی شب های تو را، شهر چشید
ولی اندازه ی یک بوسه از آن چیده نشد
گرچه من عشق تو را داد کشیدم، همه جا
هیچکس با تو در این مسئله سنجیده نشد
گفتی؛ عادت شده این عشق به قلبت، اخوی!
گفتم؛ آن چیز که عادت شد و گندیده نشد
مثل یک کودک نا خواسته و بد زادم
هر چه کردیم در این عشق، پسندیده نشد