هادی
من الآن حدود 13 ساله که شبکه اجتماعی دارم
با بعضی از اعضای شبکم الآن 12 ساله ارتباط دارم، با یه سری از کاربرا که میان بیشتر حرف میزنم، کمک میکنم بهشون، بهم کمک میکنن حتی تبادل مالی داشتیم، پیر و جون دختر و پسر متاهل مجرد قاطی فرقی نمیکنه همشون یا شمارمو دارن یا آی دی های شبکه های اجتماعیمو و علاوه بر خود ساینا جاهای دیگه هم بهم پیام میدن و پیام میدم و خب هر کدوم ازینا طبق عرف جامعشون یا طبق ادبیات خودشون باهام ارتباط دارن و من با هر کدوم مثل خودشون صحبت میکنم و هیچ محدودیتی برا خودم نذاشتم!
داشتم فکر میکردم این مسئله یجوری میشه گفت دیگه اضافه شده به زندگی من و نمیشه یهو گذاشت کنار به نظر شما این مسئله رو چطور میتونم به کسی میرم خواستگاریش توضیح بدم یا اصلا براش قابل قبول میشه همچین چیزی؟
رها
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بیدوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقتبین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
شعری که پروین اعتصامی برای سنگ قبرش سرود.. ❤️🌺
aliaga
دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن
پنهان ملول بودن و تنها گریستن ...
بیدرد را به صحبت ارباب دل چهکار
خندیدن آشنا نبود با گریستن...
درمان درد من ز مسیحا مجو، که هست
دردم جفای یار و مداوا گریستن...
گاهی بهیاد سروقدی گریه هم خوش است
تا کی ز شوق سدره و طوبا گریستن...
[عرفی شیرازی]
aliaga
در جنگ جهانی دوم سربازی نامهای با این متن برای فرماندهاش نوشت: جناب فرمانده اسلحهام را زیر خاک پنهان کردم، دیگر نمیخواهم بجنگم، این تصمیم بهخاطر ترس از مرگ یا عشق به همسر و فرزندانم هم نیست...
راستش را بخواهی، بعد از آنکه یک سرباز دشمن را کشتم، درون جیبهایش را گشتم و چیز عجیبی دیدم. روی یک تکه کاغذ آغشته به خون نوشته شده بود:
”پدر از روزی که تنهایم گذاشتی هر صبح تا غروب جلوی در چشم به راه تو ام... پدر جان، بخدا اگر این بار برگردی تو را محکم در آغوش میگیرم و اجازه نمیدهم دوباره به جنگ برگردی...” من این کودک را در انتظاری بیهوده گذاشتم. او تا چند غروب دیگر چشم انتظار پدر خواهد ماند؟ لعنت بر جنگی که کودکی را از آغوش مهر پدر بیبهره میکند...
WeT
یعنی منی که هیچوخ قران به سر الغوث نگفتم گندکاریام بخشیده نشدن !؟
aliaga
توضیح دادن نشانه ضعفه!
شما هروقت سعی میکنید چیزی رو بیشتر توضیح بدید، بیشتر ضعیفید!
قدرت در اینه که راجع به هیچ چیزی هیچ توضیحی ندهید، حقیقت هیچوقت پنهان نمیمونه!
سارا
شما میگید رابطه باید پنهان بمونه
ولی عشق اگر عشق باشه همینه که نزار قبانی میگه:
«من دربارهى تو به آنها نگفتم؛
اما تو را ديدهاند كه در چشمانم شنا مىكنى!
من دربارهى تو به آنها نگفتم؛
اما تو را در كلمات نوشته شدهام ديدند.
عطر عشق نمىتواند پنهان بماند..»
ن بابا نگه چ کاریه عاخه ما نگفیم چی شد
من همه چیو گفدم ولی
البته چیز خاصی نداشتم برا گفتن
ولی هر چی بود رو گفتم :/
شماها چینقده خوبینااا
من شوهرم مخاس بگه خودم گفم نگو مهم نیس مهم ازین ب بعده