یافتن پست: #پرواز

fatme
fatme
من پرندگان غمگین زیادی را دیدم که هنوز پرواز میکنند.

aliaga
aliaga
همه می‌گویند: "قانع باش"
چرا؟
در این عمر کوتاه، چرا باید قانع بود؟
پرواز کن، هرچه رفیع تر….
دست افشانی کن و برقص،
هرچه دیوانه‌وارتر…

aliaga
aliaga
اول

...
...
💢

‌روباه در حادثه‌ای دمش را از دست داد.
روباه‌های گله از او پرسیدند دم‌ات چه شد؟ روباه دم‌بریده با حیله‌گری گفت که خودم قطع‌اش کردم! همه با تعجب پرسیدند چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک.
احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه دم‌بریده رفت و گفت: تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم!
دم‌بریده گفت: صدایش را درنیاور! اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود، و الا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت... همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند

aliaga
aliaga
عبور ، بهترین اتفاقِ این روزهاست ،
و "جاده" ، زیباترین حالتِ فراموشی ...
انگار در حالِ عبور که باشی ، دلواپسی ها فراموشت می شود ،
فراموش می کنی کجایِ جهان ایستاده ای ،
و بی رحمی هایِ زمانه ، از یادت می رود ...
"جاده" فرصتی ست برایِ بی خیالی ، فرصتی برایِ فراغت ، فرصتی برای پرواز ...
فرصتی ست تا برای دقایقی هم که شده ، مزه ی خوشبختی را بچشی !
من دلم که می گیرد ؛
غصه هایم را رویِ دوشِ اتوبان می اندازم ،
عبور می کنم ،
آنقدر که تمامِ بغض هایِ ته گرفته ام ، لبخند شوند ،،،
آنقدر که بشوم بی خیال ترین آدمِ رویِ زمین ...
به عقیده ی من ؛
"جاده" بزرگترین اکتشافِ بشریت بود !
یک آرامشِ خط کشی شده ،
یک بی خیالیِ طولانی !



❤
همه می‌گویند: "قانع باش"
چرا؟
در این عمر کوتاه، چرا باید قانع بود؟
پرواز کن، هرچه رفیع تر…
دست افشانی کن و برقص،
هرچه دیوانه‌وارتر…

هلیا
هلیا
💖💜💛💚💙🍀🌼🍀🌼

من چه دانستم تو را حکمت چه بود

🌼🍀💚💙💜💖💛🌼🍀💚💙

مارال
مارال
دیدین وقتی از یکی خوش‌تون میاد قلب‌تون تندتر می‌زنه،
بدن‌تون گرم‌تر می‌شه و یه حس قلقلک زیرپوستی خوشایندی توی تن‌تون میپیچه؟ پزشک‌ها میگن این‌ها علائم خروج عقل از بدنه :)

❤
آنقدر به خودم بد کرده ام
که از دیدن خودم در آینه شرمگینم
چقدر چشمهایم غریب نگاهم میکنند
صورتم را ببین چقدر شکسته است
این لب ها چرا لبخند نمی زنند..؟
این زبان چرا روزه ی سکوت گرفته است؟
نه این من نیستم...!
من میخندیدم ؛ حرف میزدم ؛ شاد بودم
حالا خودم را در آینه که دیدم
فهمیدم چه بد دلم را خسته کرده ام
منی که میدویدم و همیشه خوشحال بودم
حالا قدم زدن را با تک آهنگی قفل ترجیح میدهم
دل دیوانه بس کن...
آنکه به تو دلبسته بود حالا بی تو در آسمان دیگری پرواز میکند
بس است دیگر عزیز دلم...
همه رفته اند پی خوشبختیشان
فقط تو مانده ای و کوهی از خستگی
فدایت شوم...
میدانم دلت هیچ چیزی
جز لبخند آینه را نمیخواهد

حسین
حسین
عاشق تر از این بودم اگر
لحظه‌ی پرواز
در دست نجیب تو کلید قفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه‌ی بی همنفسی
همنفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر
فاصله ها را
این آینه‌ی شب زده
تکرار نمی کرد ...⚘
یغما_گلروئی
شبتون_ بخیر⚘

حسین
حسین
شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن
دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

WeT
WeT
هر جور حساب میکنم حس میکنم بیش از نصف عمرمو توو جاده بودم 😒😒😒
من باید راننده کامیون میشدم 😒😒😒

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو