یافتن پست: #فردوسی

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
سه عامل نابودی حکام از نگاه فردوسی :

۱. ستمگری
۲. سفله‌پروری
۳. فزون‌خواهی

سر تخت شاهان بپیچد سه کار:
نخسین ز بیدادگر شهریار

دگر آنکه بی‌ سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد

سوم آنکه با گنج خویشی کند
بکوشد به دینار بیشی کند

خانوم میم
خانوم میم
به مناسبت روز بزرگداشت شاعر عاشقانه ترین ابیات فارسی ، سعدی شیرازی ، یک بیت از اشعارشو تو دیدگاه بنویسید🌱🙂


نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تـــو در میان جــــانی...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢‌

رستم، پهلوان نامدار ایرانی در یک باغ خوش آب و هوا توقف کرد تا هم خستگی نبرد سنگینش با افراسیاب را از تن به در کند . هم اسب با وفایش رخش ، نفسی تازه کند .
پس از خوردن نهار ، پلک هایش سنگین شد و کنار آتش خوابش برد . رخش هم بدون این که افسارش به جایی بسته باشد، تنها ماند!

افراسیاب با خودش فکر کرد که موفقیت رستم تنها به خاطر قدرت خودش نیست بلکه اسب او در این پیروزی خیلی نقش داشته

پس سربازانش را برای دزدیدن رخش فرستاد. آن ها که از قدرت رخش خبر داشتند برای به دام انداختنش یک طناب بسیار بلند و محکم آورده بودند ، وقتی رخش حسابی از رستم دور شد، طناب بلند رابه سمتش پرتاب کردند. رخش که بسیار باهوش و قوی بود با حرکتی جانانه خودش را نجات داد و فرار کرد.
رستم بیدار شد. جای خالی رخش را دید. زین او را در دست گرفت و از روی رد پاهایی که به جا مانده بود توانست او را پیدا کند.
بعد با صدای بلند به رخش گفت: « می دانی در حالی که زین تو را به دوش داشته ام چه قدر راه آمده ام؟ »
بعد برای دلداری خودش دوباره گفت: « عیبی ندارد. رسم زمانه این است.

aliaga
aliaga
کیا دعا کردن بلدن؟؟

البته رایگان ها؟؟

یاس
یاس
اصفهانیایک باغ دارند میگن چارباغ، ۲۰ستون دارند میگن چلستون، یک پل دارند میگن سی وسه پل، یک شهردارندمیگن نصفه جهان،
حالا باز به آبادانیا گیر الکی بدین! :رفتن

شامی
شامی
و روزی که آدم ها یکبار برای همیشه
از چشمانت می افتند ...
مهم نیست نسبتشان چقدر نزدیک است
یا دور...
مهم این است که تو تا ابد
هیچ حسی به آنها نخواهی داشت
و این آغاز یک راه طولانی است (:🖤



محمّد
محمّد
کیا دارن فوتبال نگاه می کنن؟

رها
رها
در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند

من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست

ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم

آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نَسْتانند

وصلِ خورشید به شبپَرِّهٔ اَعْمی نرسد

که در آن آینه صاحب نظران حیرانند

لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ

عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند

مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار

ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند

گر به نُزهَتگَهِ ارواح بَرَد بویِ تو باد

عقل و جان گوهرِ هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟

دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان

بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند..

حافظ:x

Fariba
Fariba
‏چنین است کیهان ناپایدار
تو در وی به جز تخم نیکی مَکار

جهان سر به سر چون فسانه‌ست و بس
نماند بد و نیک بر هیچکس ...

یکی پند گویم ترا من درست
دل از مهر گیتی ببایدت شست

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار ...





هادی
هادی
هیچ وقت کتاب صوتی رو با صدای کسی که فقط آدم مشهوریه نخرید :|

کتاب صوتی خریدم با صدای عادل فردوسی پور خیلی سخته تحمل صداش درحال کتاب خوانی :| خیلی سخت

wolf
wolf
سلام بعد مدت ها … 🦦
چ احساس غریبی دارم … شت … 😐🦦

fatme
fatme
شدیم مثه آدمای کر و لال...

نه کسیو میفهمیم نه کسی مارو میفهمه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
اگر چه صبح سرآغاز عشق انسان هاست
ولی حکایت تلخی برای چوپان هاست

میان دل بستن بر نگاه هرزه ی میش
به فکر حمله ی خونبار تیز دندان هاست

به گرگ قصه بگو جنگ را شروع کند
که نیزه های اهالی اسیر قرآن هاست

که ماه هرزه ی اینجا هنوز شوال است
و جای فردوسی ها درون میدان هاست!

به پای کوچک کوچه شبانه قفل زدند
و شهر جای عبور -فقط- خیابان هاست!

نگاه خیره ی ماهی به تنگه ها خشکید
خبر نداشت که جفتش اسیر جریان هاست

تو را میان خرافات و فال گم کردم
ولی هنوز امیدم به عمق فنجان هاست


صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو