واقعه اینطور تمام شد درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید.. چرا که من بهترین مردمان را کشته ام! #ولعنتاللهعلیالقومالظالمین..
پس چرا وقتی عادل فردوسی پور تو برنامه نود مسابقه پیشبینی میزاشت حروم نبود تو سایت حرامه؟
نماین ک شرطبندی میان تو چیزایی ک توش تخصص دارن مثل فوتبال یا بازی ها برنده میشن پول میبرن
کسی هم ک تخصص نداشته باشه نیاد با زور نمیگن بیا پیشبینی کن
پس چرا وقتی عادل فردوسی پور تو برنامه نود مسابقه پیشبینی میزاشت حروم نبود تو سایت حرامه؟
نماین ک شرطبندی میان تو چیزایی ک توش تخصص دارن مثل فوتبال یا بازی ها برنده میشن پول میبرن
کسی هم ک تخصص نداشته باشه نیاد با زور نمیگن بیا پیشبینی کن
درجواب :arman
پس چرا وقتی عادل فردوسی پور تو برنامه نود مسابقه پیشبینی میزاشت حروم نبود تو سایت حرامه؟
نماین ک شرطبندی میان تو چیزایی ک توش تخصص دارن مثل فوتبال یا بازی ها برنده میشن پول میبرن
کسی هم ک تخصص نداشته باشه نیاد با زور نمیگن بیا پیشبینی کن
خو پسرم چرا اسمش میزاری بت 😐
یه اسم بی غلط بنداز
فردوسی پور با کلاه شرعی کار غیر شرعی کرده. 😁
اين شير و خورشيد قشنگ
دارد بها بيشتر ز جان
اين نشان آريا
اين يادگار کاويان
هر کس به آن حرمت گذاشت
عشق وطن در سينه کاشت
هر کس به آن مهري نداشت
خود را به بيگانه گماشت
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
جایی پنهان شو که قیافه منحوثت را ننگرم
فردوسی کی بودم من خخخ
چیز نخور چی ...؟
مدفوع میل ننما
اینم خوبه ای ول ...سوال دیه ای بود حتمن میپرسم باو ...
خا