یافتن پست: #عقب

fatme
fatme

جمعی از بچه های ساینا:پاره

اِلِکترون‍..!
اِلِکترون‍..!
‏حس میکنم از همه عقبم و مال این دوره نیستم.
نه برنامه‌نویسم، نه عکاسی و ادیت بلدم، نه از بورس و کریپتو سردرمیارم، نه کار کردن با هوش مصنوعی رو بلدم و…
خلاصه حس میکنم مسیری که همه دارن با هواپیما میرن رو من سینه خیز میرم و کلا اشتباهه همه چیم.
توان درست کردن رو هم نمیبینم در خودم.

aliaga
aliaga
قشنگ ترین لذت زندگی:بهت بگن بیا بریم کربلا…وسط بین الحرمین سلام بدی….ندونی بری حرم حضرت عباس یا امام حسین…پای برهنه توبین الحرمین راه بیافتی….برسی ورودی حرم حضرت عباس….پشت در حرم بشینی و سلام بدی….باچشم پر اشک اذن دخول بخونی….بلندشی و بری روبروی ضریح بایستی….سرتو بندازی پایین و باخجالت بگی فکر نمیکردم بیاریم حرم….به حضرت عباس بگی خیلی آقایی….بری یه بوسه به ضریح بزنی و اشک بریزی….بیای عقبتر و یه زیارت بخونی….بهش بگی اجازه میدی برم پابوس داداشت….دوباره پابرهنه توبین الحرمین راه بیفتی و زیر لب بگی“از حرم تا قتلگه زینب صدامیزد حسسسسسسسین“…اشک….برسی ورودی حرم و ناخداگاه بشینی رو زمین دست برسینه سلام بدی….اشک….از باب القبله وارد حرم بشی….نگاهت بیفته به ایوون طلا و ضریح…خجالت زده ای….چشمت بیفته به قتله گاه….از عشق حسین مجنون بشی…آخرروضه رو درک کنی….یه دل سیر گریه کنی…یادت بیاد چقدر حسرت رفتن به حرم رو میخوردی….!؟؟آروم آروم باسر کج بری جلو ضریح و دستتو بگیری بالا و بگی”دستمو بگیر آقا…”

wolf
wolf
ینی ی چیزی امروز دیدم اعصابمو شخمی کرد …
.
.
رفته بودیم ی آرایشگاه ، موقع خروج ما همزمان شد با خروج ی عروس ، داماد دم در تو ماشین بود ک خلاصه عروسه بره سوار شه و برن …
و من اینجوری بودم ک اوکی الان داماد میاد دم در دنبالش ، دستشو میگیره میگه چقد خوشگل شدی و فلان و بهمان ، درع ماشینو براش باز میکنه ووو …
عن عاقا نشسته تو ماشین گوشی دستشههههههه :شاکی:شاکی
عروس کل وسایلشو خودش گذاشت عقب ماشین ، دره ماشینو خودش باز کرد ، بدون اینکه کسی کمک کنه لباسو جمع کرد ووو … :خودکشی
ب معنای واقعی قوی ترین زنی بود ک تو این مدت دیدم !
من باشم همونجا ی چی میزنم تو سرش میگم گمشو برو با همون گوشیت ازدواج کن شاغال …
:گمشو

aliaga
aliaga
صلام ثبهتون بخیر-گل-

wolf
wolf


از کل وختی ک توی سافاری بودم ، فقط ۹ دیقه اش برا ساینا نیس :خخخ اونم احتمالا داشتم عکس اپلود میکردم :خخخ:خخخ

aliaga
aliaga
هرگاه که تغییر اجتماعی آغاز گردد، دیگر نمیتواند به عقب بازگردد.
آنکه را خواندن آموخته، نمیتوانید بیسواد کنید.
کسی را که احساس غرور کرده، نمیتوانید تحقیر کنید.
نمیتوانید مردمی را که دیگر ترسی ندارند، سرکوب کنید. ما آینده را دیده‌ایم و آینده از آنِ ماست...

👤#سزار_چاوز

مآه
مآه
توی روابط دوستانه به‌نظرم خیلی مهمه که آدم نقشش رو توی هر داستان پیدا کنه؛ بدونه کجا باید وارد شه و مهم‌تر از اون بدونه «کجا باید از داستان خارج شه» یا عقب‌تر بایسته.
ما قرار نیست [و نباید] همیشه نقش اول ماجراهای دوستانمون باشیم.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

بانویی به پزشک گفت: نمی‌دانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت می‌دانم.
پزشک گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند.
زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.

به پزشک گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترین هایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم.

👈⭕⭕خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید. خوشبختی، رضایت از زندگی
و سپاسگزاری برای داشته هاست، نه افسوس برای نداشته ها...⭕⭕

aliaga
aliaga
@Z110 خدایاا هیچ خونه و سایتی رو بی ننه نزار....



خانم دکتر واقعا دیگه جاش خالیه اینجاااا....

donya
donya 👩‍👧‍👦
کلاس تزریقات و فوریتهای پزشکی ثبت نام کردم از این به بعد هر کی آمپول و سرم داشت بیاره تا خودم براش بزنم:آمپول:دکتر

یاس
یاس
تازگیا عکس و فیلم این خانم همه جا پخش شده
عکسای منم تقسیم میشه به قبل و بعد از عینک افتابی 😎 :دی

مآه
مآه
فرار نکن یادبگیربجنگ.

رها
رها
میشه بگید کیا اینجا به طلسم و اینجور چیزا اعتقاد دارن؟! دلیلشون چیه؟! تا حالا برای خودشون پیش اومده باشه ک بهشون مراجعه کنن و ب نتیجه ای برسن؟!

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو