با پیرمردِ مؤمنی، در مسجد نشسته بودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست کمک داخل خانهی خدا شد.
پیرمردِ مؤمن دست در جیب کرد و اسکناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نکردند و سکهای دادند. جوانی از او پرسید: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سکه ای می دادی کافی بود!!
پیرمرد تبسمی کرد و گفت:پسرم صدقه، هفتاد نوع بلا را دفع میکند. از پول شیرینتر، جان و سلامتی من است که اگر اینجا، از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشکان بروم و آنجا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند!
بدان که از پول شیرینتر، سلامتی، آبرو، فرزند صالح و آرامش است.
به فرمایش حضرت علی (ع) چه زیاد است عبرت و چه کم است عبرتگیرنده.
مسابقه * عکس از لب *💋
داداشام ، آبجیام
خب دیگه بعد یه ماه روزه و عبادت یه مسابقه میتونه سرگرمیه خوبی باشه (البته مسابقش برای بعد ماه رمضونه) الان پیش زمینشو گذاشتم که بعد رمضون شروع بشه
و قشنگ و درست و حسابی یه ماه عبادتتون و بشوره و ببره
شرکت کننده ها یه عکس از لباشون تو پی وی برام میفرستن تا امادشون کنم برای مسابقه ،و اینکه از جانب من هیچ اسمی از صاحب عکس برده نمیشه خیالتون راحت .مگه اینکه طرف خودش بخواد بگه عکسش کدومه .
از اونجایی که اقایون هم ممکن شرکت کنن خانما لطفا بدون هیچ ارایشی عکس از لبشون بفرستن .
عزیزایی هم که تو مسابقه شرکت نمیکنن حداقل تو رای دادن شرکت کنن
پایه این که بذاریم این مسابقه رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زمان ثابت کرده همتونو ••͜ !️
💎در گذشته، پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد.
او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد...
یک روز از کفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
کفاش گفت روزی سه درهم!
تاجر یک کیسه زر به سمت کفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر کار کردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی کن و بگذار من هم کمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا کلافه کرده...
کفاش شکه شده بود، سر در گم و حیران کیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند که با آن پول چه کنند...!
از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند.
خلاصه تمام فکر و ذکرشان شده بود مواظبت از آن کیسه زر...
تا اینکه پس از مدتی کفاش کیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت.
کیسه ی زر را به تاجر داد و گفت :
بیا!
سکه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
#نازنین
امسال هم گذشت
با همه خوبی ها و بدی هاش
با همه لبخند ها و گریه هاش
با همه روزای سخت و آسونش
با همه ی بودن ها و نبودن هاش
چند چندیم بیشتر باختیم یا بردیم
آخرین باری که لج کردیم به نفع کی بود
اخرین باری که نبخشیدیم چند روز حالمون خوب موند
اصلا آخرین بار یادمون هست
تلخش نکنم
یه سالی گذشت که کام تلخ توش خیلی زیاد بود
خیلی از خوبا رفتن خیلی از نابا رفتن
خیلی از خوبا هستن خیلی از نابا هنوز هستن
خیلی از رفاقتا هنوزم که هنوزه بوی معرفت میده
بوی قدمت میده
خیلی از آدما هستن که هنوزم که هنوزه نگات که میکنن
احساس نمیکنی تو رو به عنوان سکه نگاه میکنن
فقط واسه یه لبخندت حاضرن هر کاری کنن
پس هنوزم عشق هست فارق از شعار
به شعورش نگاه میکنی میدونم
ماهی نیز نمادی از زایش و تکاپو به حساب میآید و بسیاری آن را در سفره هفت سین قرار میدهند. البته ماهی از فرهنگ چینی وارد فرهنگ ایرانی شده و بسیاری از صاحبنظران معتقد هستند گذاشتن آن بر سر سفره هفتسین، منافی با آزادی و حقوق حیوانات است. ما نیز پیشنهاد میکنیم از ماهی در سفره خود استفاده نکنید. شمع نیز مظهر روشنایی و فروغ است. برخی حضور شمع را به دین باستانی ایرانی، یعنی زرتشت نسبت میدهند. شمع و آتش مظهر پاکی هستند و گناهان انسان را میسوزانند. برخی دیگر تخممرغ رنگ میکنند و بر سفره هفت سین قرار میدهند. این رسم نیز به آیین زرتشت ارتباط دارد و نشاندهنده زایش است.
دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود...!
دختر دکتر نقل می کند: "روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازیتان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!
پدر جوابی داد که اشکم را درآورد... ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند.
آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند."
جالب بود نمونه بارز ان را داخل شهر مون داریم. یه دکترعمومی تو شهر ما روز های دوشنبه را رایکان ویزید میکند البته داخل یه پایگاه در مسجد ..بعضی از دارو های که دارد یا دیگران مصرف نکردن هم مجانی میده
جالب بود نمونه بارز ان را داخل شهر مون داریم. یه دکترعمومی تو شهر ما روز های دوشنبه را رایکان ویزید میکند البته داخل یه پایگاه در مسجد ..بعضی از دارو های که دارد یا دیگران مصرف نکردن هم مجانی میده
دکترای جهادی هم هستند ، که به مناطق محروم خدمت رسانی میکنند
اجرشان با خدا
و زمان
نیام یعنی
با ارزشه مثل خودت