یافتن پست: #سعدی

شامی
شامی
با " خاطراتت"
تمام "شهر" را
دوره کردم
شهر تمام شد !
خاطراتت نه ....


ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
چقد جناب سعدی خوب حالمونو توصیف میکنه:)

"خوردیم زخمها که نه خون آمد و نه آه
وه این چه نیش بود که تا استخوان برفت "

fatme
fatme
خوردیم زخم ها که نه خون آمد و نه آه
وه این چه نیش بود که تا استخوان برفت


حیران
حیران
بزرگترین درس زندگی رو سعدی داد، اونجا که گفت: اندازه نگه‌دار که اندازه نکوست، هم لایقِ دشمن است و هم لایقِ دوست (:

ممد آقا ✅
ممد آقا ✅
تشنه ی دیدار دوست
راه نپرسد که چند...



ممد آقا ✅
ممد آقا ✅
تا خرمنت نسوزد احوال ما ندانی



سارا
سارا
من نمی‌دونم سعدی به چه درجه از فهم و شعور در عاشقی رسیده بوده که اینطور از معشوقه‌ش دلجویی می‌کرده:
«ای سروِ خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده ای؟»

طهورا
طهورا
گفتم نبینمش مگرم درد اشتیاق
....

حضرت@دوست
حضرت@دوست


خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید:
آمدی؟ وه که چه مشتاق و پریشان بودم!

حضرت@دوست
حضرت@دوست


من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی…

ممد آقا ✅
ممد آقا ✅
ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی‌خواند.
صاحبدلی بر او بگذشت و گفت: تو را مشاهره (دستمزد) چند است؟ گفت: هیچ.
گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همی‌دهی؟
گفت: از بهر خدا می‌خوانم. گفت: از بهر خدا مخوان:

گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی



حضرت@دوست
حضرت@دوست
چگونه از عشق به معشوق شکایت کنم ترا
بقول سعدی ..
نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان..چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم


fatme
fatme
بازگشتم تا ببندی بال هایم را به شوق 
بارالها ! باز کن در را به رویم ... بنده ام

▪️
▪️
همه اشعار تلخ عاشقانه به کنار، فقط اونجایی که وحشی بافقی میگه: "همخواب رقیبانی و من تاب ندارم" چی به سرت اومده مرد؟!

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو