مآه
دلم یک آدمِ غریبه ی امن و آرام می خواهد،
وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده...
کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد.
دلم نگاهی بیگانه اما گرم می خواهد
یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه
یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه.
یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شده ام نجات بدهد، به کلبه ی دنج و گرم خودش ببرد، برایم چای بریزد و بی آنکه بپرسد چرا و از کجا می آیم، مقابلم بنشیند، حرف های مرا بشنود و شانه های مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شد، نپرسد کجا؟ فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کرده ام که اینقدر آرامم..
خانوم اِچ
اگ پدر مادر خوب دارید خداروشکر کنید ....
اگ تو خونه خودتون غریبه نیستید خداروشکر کنید
فقط خدا
آدم از کسانی که دوستشان دارد، توقع (بجا یا نابجا) دارد. توقعهای برآورده نشده، موجب گلایه میشود. اما از جایی به بعد، از یکی کمتر و کمتر گلایه میکنی. تا روزی میرسد که گلایهها تمام میشود. بعد میبینی از او توقعی هم نداری. آن روز میفهمی که آن فرد را از دست دادهای. تمام.»
♡✓
یه سوال؟
آیا به غریبه ای که تو خیابون بهتون سلام میکنه جواب سلامش رو میدید؟
سالومه
تو شهر آرزوها
دیدم یکی شبیه ات
حیف که قسم خوردم
ندم دلم را به غریبه
اینکه هنوز دوست دارم
واقعا برام عجیبه ...
Saye
آدم پیش بعضیا آرامش عجیبی داره.
حتی اگر غریبه باشه... قبول دارین؟
نه واسه قایق سواری.خخخ
قایق ؟ کپسول میخواد ؟
هوم. علی یه چند تای اضافه داشت داد به من
علی آقا که شیر اکسیژن دستشان هست
آبی کار نمیکنن