یافتن پست: #سعدی

هادی
هادی
بعید نیست که گر تو به عهد بازآیی
به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان

سعدی

حسین
حسین
اسكار بهترين تعريف حال خراب هم ميرسه به سعدی اونجا که میگه :
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
🌹🌿

قرآن و دعا
قرآن و دعا
اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
کتاب هزار و يك حكايت اخلاقي جلد کلی

بخشی از مطالب کتاب...
دین فروشی، خریت است!
شیخ اجل سعدی می گوید: جان در حمایت یک دم است و دنیا، وجودی میان دو عدم. دین به دنیا فروشان خرند(1)، یوسف فروشند(2) تا چه خرند.
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
به قول دشمن پیمان دوست بشکستی
ببین که از که بریدی و با که پیوستی
دانلود کتاب با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
[لینک]
مشاهده صفحه کتاب در دیدگاه

حسین
حسین
♥️ℒℴνℯ♥️

این میم مالکیت خیلی دلچسبه
تا جایی که جناب سعدی هم تو قرن هفتم یه اشاره ای بهش کرده :

جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
برای مشاهده تصویر بزرگتر کلیک کنید


رها
رها
محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست/

چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است

{-57-}{-57-}
چطوری میشه ک یه نفر اینقد قشنگ شعر میگه {-57-}


aliaga
aliaga
تو مگر سایه‌ء لطفی به سرِ وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم...




aliaga
aliaga
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست

نقد را باش اي پسر کآفت بود تأخیر را

اي که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز

هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را

زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار

پرده از سر برگرفتیم آن همه ی تزویر را

سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی

همان‌ گونه عذرت بباید خواستن تقصیر را

...
...
💢

درویشی با شاگرد خود دو روز بود که در خانه گرسنه بودند. شاگرد شبی زاری کرد و درویش گفت: «صبور باش، فردا خداوند غذای چربی روزی ما خواهد کرد.» فردا صبح به مسجد رفتند. بازرگانی دیدند که در کاسه‌هایی عسل و بادام ریخته و به درویش‌های مسجد می‌داد. به هر یک از آنها هم کاسه‌ای داد. درویش از بازرگان پرسید: «این هدیه‌ها برای چیست؟»

بازرگان گفت: «هفت روز پیش مال‌التجاره عظیم و پرسودی از هندوستان در دریا می‌آوردم. به ناگاه طوفان عظیمی برخواست و ترسیدم. بادبان‌ها کم بود بشکند و خودم با ثروتم طعمه ماهی‌های دریا شویم. دست به دعا برداشته از خدا خواستم باد را فرو نشاند تا من به سلامت به ساحل برسم و صد درویش را غذایی شاهانه بدهم. دعای من مستجاب شد و باد خاموش شد و این نذرِ آن روز طوفانی است.

درویش رو به شاگرد خود کرد و گفت: «ای پسر! یقین کن خداوند اگر بخواهد شکم من و تو را سیر کند، طوفانی چنین می‌فرستد بعد فرو می‌نشاند تا ما را شکم سیر کند. بدان دست او روزی رساندن سخت نیست‌

مارال
مارال
این میم مالکیت خیلی دلچسبه...
تا جایی که جناب سعدی هم تو قرن هفتم یه اشاره ای بهش کرده:

جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد...

محسن
محسن
هر روز خلق را سر یاری و صاحبی‌ست
ما را همین سر است که بر آستان توست



aliaga
aliaga
اونجا که سعدی میگه :
" تا ميل نباشد به وصال از طرف دوست
سودي نكند حرص و تمنا كه تو داري... "

واقعا عشق و علاقه باید دوطرفه باشه وگرنه مفت نمیارزه !

رها
رها
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

aliaga
aliaga
از بهر عمرست
نه از بهر گرد کردن مال.
عاقلی را پرسیدند: کیست؟ و چست؟
گفت: نیک بخت آن که خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت.

مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد

باب هشتم

Ahmad
Ahmad


مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق،

دوستانِ ما بیازردند یارِ خویش را...!

👤سعدی

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو