یافتن پست: #دیوار

هلیا
هلیا
چرا دارم هنوز بهش فکر میکنم {-41-}
آخه با هم خندیدیم
با هم گریه کردیم و
این احساسات ساده همه چیز من بو د{-11-}

amirali-62
amirali-62
نوروز و بهار از پیذهم می گذشت
شادی عید و دور همی ها می گذشت
این تمامش جوی ابی ست که با امید
برای دریا شدن از ده ما زود می گذشت
غافل از این که سر راه سدی بسته اند
با غرور از پی هم هی تند می گذشت
ان طرف تر پمپ ابی بسته اند
سراشیبی را با غرور گاه خروشان می گذشت
پشت سد ماند و گرفتار شد
زد به دیوار و آرام شد روز ها می گذشت
آفتاب هم ازاو کم کرد و فرسوده شد
بی غرور گشت و آرام شد زمان می گذشت
این تکا پوی زندگی بحر چه بود
غافل که طول مسیر عمر بود که می گذشت

امیرعلی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی به مادرش داد، گفت: این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند: فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.

سالها گذشت مادرش درگذشت. روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور می کرد برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را درآورده و خواند، نوشته بود: کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم.

ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.

شامی
شامی
باهم بیا دعا کنیم:دعا
خدامون و صدا کنیم
که آسمون بباره ،
فراوونی بیاره
ازش بخوایم برامون ،
سنگ تموم بذاره
راه های بسته واشه ،
هیچکی غریب نباشه
صورت و شکل هیچکس ،
مردم فریب نباشه
شفا بده مریض و
خط بزنن ستیز و
رو هیچ دیوارو بومی ،
نخونه جغد شومی
دعا کنیم رها شن ،
اونا که توی بندن
از بس نباشه نااهل ،
زندونا رو ببندن
خودش میدونه داره ،
هرکسی آرزویی
این باشه آرزومون ،
نریزه آبرویی
سیاه سفید یه رنگ بشه ،
زشتی هامون قشنگ بشه
کویرا آباد بشن ،
اسیرا آزاد بشن...❤




aliaga
aliaga
سلام...



کیا هنوز زنده هستن؟؟؟

fatme
fatme
:(

aliaga
aliaga
💎در جوانی اسبی داشتم، وقتی سوار آن میشدم و از کنار دیواری عبور میکـرد
سایه اش به روی دیوار می افتاد، اسبم به آن سایه نگاه میکرد و خیال مـیکـرد اسـب دیگری
است، لذا خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند، و چون هر چه تندتر میرفـت و
می دید هنوز از سایه اش جلو نیفتاده است، باز هم به سرعتش اضافه میکرد، تا حدی که اگر این جریان ادامه می یافت، مرا به کشتن میداد.
اما به محض اینکه دیوار تمام می شد و سایه اش از بین می رفت آرام می گرفت.

حکایت بعضی از آدم ها هم در دنیا همینطور است .
وقتی که بدون درنظر گرفتن توانایی های خود به داشته های دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست، میخواهد در جنبه هـای
دنیوي از آنها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگـران بـازش نـداری، تـو را بـه نابودی میکشد.
در زندگی همیشه مواظب اسب سرکشی بنام "هوای نفس" باشیم.

یاس
یاس
روزه گرفتن سخته
ولی روزه نگرفتن خیلی سخت تره :هعی

fatme
fatme
:/
یجا نوشته که فلان امام معصومه پس چون معصومه اگر فلان کار هارو بکنن مشکلی نیست و همچنان در معصومیت اون امام شکی نیست
اما اگر یک فرد عادی ک معصوم نباشد چنین کاری را بکند خطا و گناه و غیره میباشد

مث این میمونه ک ی فقیر و یه میلیاردر لباس پاره بپوشن
بعد بگن چون یارو میلیاردره مشکلی نیست
اما اون فقیررو مسخره میکنن و توهین و ناسزا میگن بهش چون فقیره

aliaga
aliaga
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید، نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب می‌کند ...

شامی
شامی
اینم از خونه مادربزرگه ی ما:D
البته چندین سال کسی توش زندگی نمیکنه و متروکه شده.




شامی
شامی
عیدتون مبارررررک رفقای مهربونم❤ان شاالله هر روزش براتون پراز شادی و خوشی و پول زیاد باشه ، و به همه ی خواسته های قلبیتون برسین{-81-}
-مال تو-


@shahin
@Jonz_00
@Beh_Naz
@goleyas
@i3ahar_sanjab
@elham
@donyaa
@Ashkan_69
@hadi
@sara-a
@fatme
@alone00
@haji
@_hedieh_
@Samanh
@eghlima
@a-haddad
@WeT
@aliagha

aliaga
aliaga
سایت خوبی دارین فقط ی چی کم داره اینجا....

fatme
fatme
عصر برم لباس عید بخرم😐

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو