یافتن پست: #تاریک

حسین
حسین
و ندایی که به من می گوید:
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ،
سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند

مآه
مآه
فرار نکن یادبگیربجنگ.

مآه
مآه
از همه نورهایی که تصمیم گرفتند کم نور شوند هنگامی که من در تاریکی بودم ممنونم! زیرا آنها به من یاد دادن نور خودم همه ی آن چیزیست که به آن نیاز دارم.

Negin
Negin
دستانم را گرفت و به روحِ خُشکم باران دمید، به پاهایِ بی جانم دویدن و به قلبِ نا امیدم تپیدن را یاد داد.
میخواست بماند و بماند و بماند.
ولی ناچار شده بود.
میفهمید؟ ناچار.
خدا کند ناچار نشوید.!
که بروید یا بمانید و از رویِ ناچاری برای خوشبختیِ او که ناچار به رفتن از کنارتان شده دعا کنید.
سفید جانم نیستی امّا یادت هست و خدایت هست.
می‌پرسند فراموشت کرده‌ام؟
می‌گویم آری، مدت هاست.
حق به جانب می‌خندند و می‌روند.
لابد عاشق نشده‌اند،
یا عاشق ندیده‌اند.
فراموش کردنت با دست‌هایی که هر شب خیالت را لمس می‌کنند؟
با گوش‌هایی که هنوز هم تنها زنگِ دلبرانه‌های تورا می‌شنوند؟
با چشم هایی که سایه‌ی خیالت را دنبال می‌کنند؟
می‌پرسند فراموشت کرده‌ام؟ می‌گویم مگر بوده‌ای اصلاً که بخواهم فراموشت کنم.
نمی‌فهمند منِ بی تو یعنی ناشنواییِ مطلق، تاریکیِ محض، یعنی مرگ
عاشق ندیده‌های لعنتی،
اصلا گیرم همه چیز و همه کس را،
حتی خودم را هم فراموش کنم،
با باران چه کنم؟
تنها کافیست ببارد،
تا با تلنگرِ اولین قطره اش تمامِ من در  تو حل شود..
.

این آهنگ معین

یاس
یاس
دخمل فنچ مامانی خر خون
کع یاداور دوران جهالت کارشناسیمه
زیر نور ماه تو محوطه سبز داشت درس میخوند
رفتم پیشش کرک و پشمش ریخت که چکارش دارم:دی
گفتم داری درس میخونی؟
با تعجب مکثی کرد -تعجب-
گفتم اره چطور و فکر کنم تو دلش گفت اسکول مگه جزوه نمبینی {-143-}
گفتم خوب نخون برو زیر نور اشتباهی که من کردم نکن فشار چشم میشی که مقدمه اب سیاه
تشکری کرد پاشد
کاش یکی هم به من میگفت خر نباش تو تاریکی نخون
بارسنگین برندار اینجوری مرد نمیشی
{-137-}

مآه
مآه
نور خورشید نه ولی تو مثل ماه توی شبای تاریکی

aliaga
aliaga
بچه ها حوصلم سررفته:خسته:هعی بیاین ی کاری کنیم

:خسته جرعت حقیقت!:دی موافقین؟:سوت



کسایی ک تگ میشن کامنت نزارن حلالشون نمیکنم

:خسته:هعی جرعت یا حقیقت ":خجالت


در خدمتم

:ماچ


بقیع هم اسماشونو نمیدونم دیع برا همون تگ نمیشن ولی پست و اگه دیدین حتما شرکت کنین:)^_^ :حلما

سجـــاد
سجـــاد
اگر گرما را می‌شناسی،
بخاطر وجود سرماست.
اگر شادی را می‌شناسی،
بخاطر وجود رنج است.
اگر نور را می‌شناسی،
بخاطر وجود تاریکی ست.
یکپارچگی جهان هستی،
بر پایه تضادست.{-163-}
برای مشاهده تصویر بزرگتر کلیک کنید


Sepanta
Sepanta
فیلم ترسناک سراغ دارید؟

حسین
حسین
صبور و قوی باش. دنیا پستی بلندی داره

خدا آن حس زیباییست
که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید:
کنارت هستم ای تنها

༊
از ازدحام شهر باید دوباره برگردم به خونه
کی غیر تنهایی قراره چشم انتظار من بمونه
پشت درم پشت دری که هیچکس برام بازش نکرده
دسته کلیدم حتی یک شب احساس آرامش نکرده

از پله ها بالا که میرم سایم کنارم سر به زیره
جز جا لباسی کی قراره دستای شالمو بگیره
چراغا خاموشن که جای خالیش دخلمو نیاره
من خونه رو تاریک میخوام این زندگی دیدن نداره

حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید

راه فراری نیست از این دنیای دلگیر مزخرف
تنهایی غرقم کرده توی زندگی یک بار مصرف
وقتی که بیداری عذابه وابستگی به خواب خوبه
من خیلی وقته رابطم با سرمای تختخواب خوبه
اگه شنیدی گریه هامو گذشته اومده سراغم
از خاطره شلاق خوردم زیر شکنجم تو اتاقم

حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض و تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید

مآه
مآه


مآه
مآه
خدایا خدایا صدایت میزنم
بگو جانم خدایی که مالک شبی
خدایی که مالک خورشیدی
منو از تاریکی ها به سمت نور ببر“🕯️”💨💫

مآه
مآه
میگفت:روحم آرومه
همه چی رو آبی می بینم
همه جا پر نوره...
ولی حال جسمم خیلی داغونه
خیلی خسته میشم
خیلی تلاش میکنم
توی تاریکی ها نرم
میگفت در جستو جوی نورم
حتی نور شمع“🕯️”💨💫

سجـــاد
سجـــاد
دختره پست گذاشته:

شمعی هستم

در جهانی تاریک …

که گرما میدهم دست‌هاي سرد عاشقان را …

پسره کامنت گذاشته:

فوووووووووووووووت

حالا دیگه هیچی نیستی{-18-}

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو