از ازدحام شهر باید دوباره برگردم به خونه
کی غیر تنهایی قراره چشم انتظار من بمونه
پشت درم پشت دری که هیچکس برام بازش نکرده
دسته کلیدم حتی یک شب احساس آرامش نکرده
از پله ها بالا که میرم سایم کنارم سر به زیره
جز جا لباسی کی قراره دستای شالمو بگیره
چراغا خاموشن که جای خالیش دخلمو نیاره
من خونه رو تاریک میخوام این زندگی دیدن نداره
حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید
راه فراری نیست از این دنیای دلگیر مزخرف
تنهایی غرقم کرده توی زندگی یک بار مصرف
وقتی که بیداری عذابه وابستگی به خواب خوبه
من خیلی وقته رابطم با سرمای تختخواب خوبه
اگه شنیدی گریه هامو گذشته اومده سراغم
از خاطره شلاق خوردم زیر شکنجم تو اتاقم
حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض و تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید
۵ موافق
1402/03/03 - 20:29
شاعرش کی بود؟
من ایشونو میشناسم آدم بسیاااار خطرناکیه
میبینه بااووووون اقتدارررررررم هرچی ایشون میفرماین فقط تایید مینمایم
از من گفتن بود
عجیب واقعا از یکی میترسی یعنی باورکنم؟
بشدت
احتمالا خودش
نکات ایمنی با علی اقا
یعنی شمایین؟افرین پس..
نه
من نه
کار آقای رستاکه