یافتن پست: #بغض

رها
رها
زهره ندارم که بگویم ترا

« بی من بیچاره چرا بوده‌ای؟! »


"فک میکنم وقتی مولانا داشته اینو میگفته تا خرخره تو بغض بوده... :-S"

aliaga
aliaga
دعواکن، ولی با کاغذت،
اگر از کسی ناراحتی، یک کاغذ بردار و یک مداد،
هرچه خواستی به او بگویی، روی کاغذ بنویس،
خواستی هم داد بکشی؛
تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نه صدایت را؛
آرام که شدی، برگرد و کاغذت را نگاه کن،
آنوقت خودت قضاوت کن؛
حالا میتوانی تمام خشم نوشته هایت را با پاک کن عزیزت پاک کنی. دلی هم نشکانده ای، وجدانت را نیازرده ای؛
خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشیمانی
گاهی میتوان از کورهء خشم پخته تر بیرون آمد...



‌_قمشه‌ای

حضرت@دوست
حضرت@دوست



شبي برگرد و با بغض غريب غربتم سركن

عطش مي پرورم در ديده جاي اشك، باور كن

aliaga
aliaga
عضی ها خیال می کنند

دوست داشتن

ساده است

خیال می کنند

باید همه چیز خوب باشد

تا بتوانند کسی را عاشقانه دوست داشته باشند

اما…

من می گویم

دوست داشتن درست از زمانی شروع می شود

که بی حوصله می شود

که بهانه می گیرد

که یادش می رود بگوید

دلتنگ است

یادش می رود

با شیطنت بگوید

دوستت دارم

دوست داشتن از زمانی شروع می شود

که خنده هایتان بغض شود

بغض هایتان آغوش بخواهد

و ببینید آغوشش کمرنگ است

اگر در روزهای ابری و طوفانی

دوستش داشتی

شــــــــــاهکار کرده

aliaga
aliaga
بچه ها حوصلم سررفته:خسته:هعی بیاین ی کاری کنیم

:خسته جرعت حقیقت!:دی موافقین؟:سوت



کسایی ک تگ میشن کامنت نزارن حلالشون نمیکنم

:خسته:هعی جرعت یا حقیقت ":خجالت


در خدمتم

:ماچ


بقیع هم اسماشونو نمیدونم دیع برا همون تگ نمیشن ولی پست و اگه دیدین حتما شرکت کنین:)^_^ :حلما

aliaga
aliaga
ای قهوه ی شیرین شده
باقاشق رویا
تلخ است تو را
از دهن افتاده ببینم
من بغض فرومی خورم
وجای تو خالیست
هر جاکه دو تا
صندلی ساده ببینم

سجـــاد
سجـــاد
به سلامتی روزی که من سفید بپوشم😞



دکتر بشم وقتی میاین مطبم چنان آمپولی بهتون بزنم که از حلقتون در بیاد تا باشه چشمتون اینقدر دنبال مردن من نباشه بدبختای حلوا نخورده😃

سجـــاد
سجـــاد
احساس خفگی میکنم!!!!
بغض گلویم را رها نمیکند!!!
عه لباسمو برعکس پوشیدم
فکر کردم عاشق شدم!!!!
هیچی آقا حله{-7-}{-18-}

سجـــاد
سجـــاد
مهدی احمدی یکی از سربازای بی گناه و جوون مرزبانی که تو درگیری با طالبان جونشو از دست داد..

حقیقتا بغضم گرفت:(
برای مشاهده تصویر بزرگتر کلیک کنید


༊
از ازدحام شهر باید دوباره برگردم به خونه
کی غیر تنهایی قراره چشم انتظار من بمونه
پشت درم پشت دری که هیچکس برام بازش نکرده
دسته کلیدم حتی یک شب احساس آرامش نکرده

از پله ها بالا که میرم سایم کنارم سر به زیره
جز جا لباسی کی قراره دستای شالمو بگیره
چراغا خاموشن که جای خالیش دخلمو نیاره
من خونه رو تاریک میخوام این زندگی دیدن نداره

حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید

راه فراری نیست از این دنیای دلگیر مزخرف
تنهایی غرقم کرده توی زندگی یک بار مصرف
وقتی که بیداری عذابه وابستگی به خواب خوبه
من خیلی وقته رابطم با سرمای تختخواب خوبه
اگه شنیدی گریه هامو گذشته اومده سراغم
از خاطره شلاق خوردم زیر شکنجم تو اتاقم

حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض و تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید

?
?
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

آن چنان می فِشُرد فاصله، راه نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطه پایان خوشی هایم بود
دلم از هر چه و هر کس که بگویی سیر است

سایەای مانده ز من بی تو که در آیِنه هم
طرح خاکستری اش گنگ ترین تصویر است

خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این ساده ترین تعبیر است

کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است

تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی، حیف که بی تأثیر است…

رها
رها
باشد که روزگار بچرخد به کام ِ دل
باشد که غم خِجل شود از صبرِ قلبِ ما...

aliaga
aliaga
دلتنگ که می شوی دیگر انتظار معنا ندارد
یک نگاه کمی نامهربان
یک واژه ی کمی دور از انتظار
یک لحظه فاصله
میشکند دیوار فولادی بغضت را(:

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو