یافتن پست: #باران

حسین
حسین
آوای باران را میشنوی
خیلی بی تاب است
می نوازد
می خواند
و سکوت میکند
باران هم دچار عشق شده است
درگیر عشقی که آخرش به خیابان
و تنهایی و بن بست نرسیدن میرسد . . . !

aliaga
aliaga
نوشته بود کسی را آنچنان دوست داری که برایش بجنگی؟

گفتم از جنگ ها برگشته ام

با زخمها و موی سپید

ویاد گرفته ام که صبور باشم و به تماشا قانع ...

مستعفی
مستعفی
الو الو
امتحان می کنیم

EDRIS
EDRIS
من ماندم و ابر بی باران

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مزاج جيد في بعض الأحيان
مثل لذة القبلة على جلد الشفتين التي تجلب الكثير من الاحساس

اینجا باید گفت چشیدم تند بود

aliaga
aliaga
دلتنگیِ یک شب‌هایی را هیچ خیابانی گردن نمی‌گیرد..
تاریکیِ یک شب‌هایی را هیچ مهتابی روشن
نمی‌کند
گرد و غبارِ یک شب‌هایی را
هیچ بارانی شستشو نمی‌دهد
و تمامِ این شب‌ها را
نبودنِ تو رقم می‌زند ..):

حضرت@دوست
حضرت@دوست
أتمنى أن تفهم
الحب في القلب لا اللسان

منو یاد این جمله استاد انداخت
که میگفت اگر به کسی ابراز علاقه می خواهی کنید .اول به قلب رجوع کن بعد به زبان رانید

هلیا
هلیا
💖💜💛💚💙🍀🌼🍀🌼

من چه دانستم تو را حکمت چه بود

🌼🍀💚💙💜💖💛🌼🍀💚💙

حسین
حسین
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مپوشان هرگز...!
زندگی ذره گاهی ست
که کوهش کردیم
زندگی نام نگویی ست
که خارش کردیم
زندگی نیست به جز نم نم باران بهار
زندگی نیست به جز دیدن یار
زندگی نیست به جز عشق
به جز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم

🌹🌿

aliaga
aliaga
بزن باران که من هم ابریم . . .
بزن باران پر از بی صبریم . . .
بزن باران که این دیوانه سرگردان بماند

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ... اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند. این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کند ، کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ، لبخندی از روی محبت . نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد..

رها
رها
بیا باز گرفت :خسته :-S

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو