یافتن پست: #باران

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وحکایت عشق مثل
بارانی که می بارد و زمین تشنه را سیراب می کند، مثل عشق توست که در دلم نشست، تشنگی اش را سیراب می کند و بزرگتر و زیباترش می کند

هذا المطر الذي يتساقط فيروي الأرض العطشى، يشبه حبك عندما سكن في قلبي فروى عطشه وجعله أكبر وأجمل، أنت والمطر ترويان قلبي وروحي، أحبك. مطر كثير يتساقط على خدود الورد، فتبتهج الدنيا كوجه الحبيبة البعيدة التي تقف أمام شباكها تراقب المطر وتفرح، كم هي جميلة لأنها تشبه المطر والحياة المتدفقة

رها
رها
هیجان انگیزترین کاری ک توی عمرتون کردین چی بود؟ هیجان انگیز ترین کاری ک دوست داری انجام بدی و ندادی چیه؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دلتنگیم را برایت نوشتم.
اما دریغ از نم بارانی


هلیا
هلیا
♥♥♥♥♥♥♥♥♥

هیچکس منو دوس نداره
هیچکس ...

اوه پسر ...

من خیلی زشتم 💔

ایکاش من مرده بودم

هرچی بزرگتر میشم بیشتر جوجه اردک
زشت درک میکنم

:اشک :اشک :اشک :اشک

حضرت@دوست
حضرت@دوست
الناس الجشع هم عكس الأشخاص الطموحين.
يبدأ الجشع من أدنى نقطة ويصل إلى لدغات كبيرة

مثل بعضی از ادم ها

رها
رها
سلاااامممم

aliaga
aliaga
از روز چهار شنبه اول محرم تا دوشنبه ۱۲ محرم




کلا فضای زیر آبی و پی وی برای همه حتی مدیرا



تحت هر شرایطی

اورژانسی وفوری فوتی وشخصی و.....

ممنوع میباشد



لطفا مراعات کنید




فرد متخلف تا اربعین مسدود میشه ها گفته باشم






با تشکرات اندک




مدیریت کل فضای زیرآبی و روآبی ملمکت-گل-

aliaga
aliaga
...

یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت ... گلی شد .
و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود
ولی نشد ...
بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛
حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !!
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت :
"این لباس چِرک مرده شده!"
گفت :
"بعضی لکه ها دیر که شود ، می میرند ؛ باید تا زنده اند پاک شوند !"
چرک مُرده شد ...
و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت !
بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید !
حواست که نباشد لکه می شود ؛
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری ، می شود چرک ...

به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است ، تا زنده است ، باید شست و پا

aliaga
aliaga
از زخم زبان های مردم ناراحت نباش اینها همان هایی هستند
که به آسمان و هوای بارانی میگویند “خراب”

korosh
korosh
طعمِ صدایت را "
      ریز...،ریز...،
به گوشِ دلم تزریق میکنم
            و قلبم
زیرِباران احساس میلرزد ؛
همه ی جراتم راجمع میکنم
تا به چشـمهایت نگاہ کنم
وقتی که
        آرام میگویی:
                   "جانِ دلم"

aliaga
aliaga
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم، یکایک زرد می شد،
آفتاب دیدگانم سرد می شد،
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وچه چه زیبا بود اگر پاییز بودم،
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

aliaga
aliaga
میتوان با این خدا پرواز کرد

سفره دل را برایش باز کرد

میتوان درباره گل حرف زد

صاف وساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

میتوان با او صمیمی حرف زد

a313
a313
چشم‌هایت
زیبا و غمین‌اند
چشم‌هایت
پیاده‌روی باران‌خورده‌ی وداع‌اند

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو