یافتن پست: #اربا

یاس
یاس
مهربان اربابم آمد ، فاطمه را نورعین
آبروی هر دو عالم ، دلبر طه حسیـــن
«صلوات الله علیهم اجمعین»

میلاد با سعادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مبارک باد 💐

aliaga
aliaga
زبونم لال ....عزرائیل اومده جونتون رو بگیره


جون خودتونو بگیره یا عشقتونو؟؟؟


فقط خواهشا شعار ندینا

واقعیتو بگید

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روستای ما دو ارباب داشت که همیشه
بایکدیگر اختلاف داشتند هر کدام هم
کلی چماقدار دور و بر خود جمع کرده
بودند یک روز اختلافات بالا گرفته
بود و قرار شده بود فردا برای چماق
کشی با طرفداران اربابِ مقابل به
صحرا برویم اما من یک روز مانده
به چماق کشی، به در خانه ارباب خودمان رفتم.
در نیم‌باز بود. باگفتن یاالله وارد حیاط
خانه شدم دیدم دو ارباب در حال
کشیدن قلیان هستند!
گفتم: ارباب مگر فردا چماق کشی نیست؟!
پس چرا با هم قلیان می کشید!؟
اربابمان گفت:
شماها قرار است دعوا کنید نه ما!!!!!

رها
رها
کاربرد این لینک های تصویر برداری پزشکی ک میفرستن چیه؟! وقتی نمیشه برا کسی ارسالشون کرد و نظر خواهی کرد 😒😒😒

Saye
Saye
چرا آدما اینطور شدن؟ بدون دونستن چیزی قضاوت میکنن.. دل میشکونن.. مسخره میکنن.. عین خیالشونم نیست..

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
خیلیا این روزا حال هوای دلشون عین جو ناپایدار هست کمی ابری با کمی وزش باد با کمی باراندگی با کمی رعد برق با کمی تگرگ واویلا ب روزگار کمی کمی حال همه رو می گیره.:خخخ

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
طلب حلالیت از همگان

محسن
محسن
مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود
و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.
هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌شد
تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.
وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد.
ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود
و مسافران از خطر غرق شدن رهایی یابند.
آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت.
در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مَبَر..تا خیک خیک نریزی..!!»

shahin
shahin
تولدت مبارک اقا هادی جون:لاو ان شاءالله همیشه شاد و سلامت و موفق باشی:لاو @hadi
مرسی که به ما شمشادی ها خونه های گرم و نرم و سازمانی دادی:خجالت =)) تا همیشه مدیونتیم:ماچ


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک پیشگویی هیجان انگیز از آینده تان بر اساس طالع بینی سال ۲۰۲۴

بر اساس طالع بینی سال ۲۰۲۴ می توانید از اتفاقتی که در سال جدید پیش روی متولدین هرماه است مطلع شوید.

[لینک]

پدر محمدهادی و ریحانه
پدر محمدهادی و ریحانه
"س"
سرد است بعد از تو تمام فصل های سال
تکثیر شد دی ماه؛در هر ماه؛در هر فال
"ر"
راهی به سویت هست آیا؟بال می خواهد؟
من را دعا باید کنی؛من که ندارم بال
"د"
دشمن برای مرگ تو خیلی تقلا کرد
می میرد آن قلبی که از عشق است مالامال؟؟!!
"ا"
ای حاج قاسم! ای مرامت عشق؛راهت نور!
ای آنکه عمری با خدا بودی تو در هر حال
"ر"
راه تو بی رهرو نمی ماند به اذن الله
خون تو دارد کار خود را می کند دنبال
"د"
دارم می اندیشم به اینکه چیست راز آن؟
راز دو چشمانت که لازم داشت استهلال
"ل"
لبیک خون آلود تو پر کرد عالم را
امیدوار و محکم و آزاده و خوشحال
"ه"
هربار می بینم نگینت را دلم ناگاه
خود را می یابد نزد اربابش؛ته گودال
"ا"
آن شب چه شد؟ارباب آمد؟یار را دیدی؟
سر داشت روی پیکرش؟ یا که زبانم لال...
"ح"
حاجی ببین اوضاع ما بعد از تو ناجور است
حاجی ببین ما را در این پیچ و خم غربال
"ا"
اصلا نمی آید به تو یک لحظه بیکاری
ای آنکه نامت نیز در عالم شده فعال
"ج"
جمهوری اسلامی ایران به قول تو
حکم حرم دارد بدون هیچ قیل و قال
"ق"
قلبت برای سید و آقایمان می زد
گفتی عزیز جانمان باشد به استدلال

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

نقل است ساربانی در آخر عمر، شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از وی حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیت‎هایی که بر شتر روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غدا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر می‎شمرد و می‎پرسد آیا با این وجود مرا حلال می‎کنی؟ شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت‎ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید!

💠ضرب‎المثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه چنين افرادی بدون دارابودن تخصص، تحصیلات، تجربه، شایستگی و شرایط تصدی پست و مقامی، صرفاً بر مبنای روابط زمام امور را بدست گیرند.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

ترتیل صفحه ۳۹ از سوره مبارکه بقره(جزء دوم)


به احترام نماز ، طواف کعبه تعطیل می‌شود.
کار شما چطور ؟؟


📿
🤲🏻
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

مديرعامل جواني كه اعتماد به نفس پاييني داشت، ترفيع شغلي يافت؛ اما نمي توانست خود را با شغل و موقعيت جديدش وفق دهد. روزي كسي در اتاق او را زد و او براي آنكه نشان دهد آدم مهمي است و سرش هم شلوغ است، تلفن را برداشت و از ارباب رجوع خواست داخل شود. در همان حال كه مرد منتظر صحبت با مديرعامل بود، مديرعامل هم با تلفن صحبت مي كرد. سرش را تكان مي داد و مي گفت: «مهم نيست، من مي توانم از عهده اش برآيم.» بعد از لحظاتي گوشي را گذاشت و از ارباب رجوع پرسيد: «چه كاري مي توانم براي شما انجام دهم؟» مرد جواب داد: «آمده ام تلفن تان را وصل كنم!»

💠چرا ما انسان ها گاهي به چيزي كه نيستيم تظاهر مي كنيم؟ قصد داريم چه چيز را ثابت كنيم؟ مي خواهيم چه كاري انجام دهيم؟ چه لزومي دارد دروغ بگوييم؟ چرا به دنبال كسب حس مهم بودن حتي به طور كاذب هستيم؟ بايد همواره به ياد داشته باشيم كه تمام اين نوع رفتارها، ناشي از ناامني و اعتماد به نفس پايين است.

یاس
یاس
اقو یه روغن نارگیل داشتیم منجمد شده بود گداشتیم کمی اب شه
کشاورز در کسری از ثانیه کش رفت
دیدم دستشه گفتم خوب داره خواصش میخونه چه ایرادیه :پوکر
بعد بگید کشاورزا مطلومن گناهن :بروخونتون

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو