جانم❤
ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را، بر تشنه تر
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
aliaga
کسی که دربارۀ پول و دستمزدش
زیاد اصرار نمیکند
و خیال میکند دیگران انصاف دارند،
احمق نیست، مناعت طبع دارد.
کسی که به موقع می آید
و برای با کلاس بودن،
عده ای را منتظر نمیگذارد،
احمق نیست، منظم و محترم است.
کسی که برای حل مشکلات دیگران
به آنها پول قرض میدهد
یا ضامن وام آنها میشود
و به دروغ نمیگوید که ندارم و گرفتارم،
احمق نیست، کریم و جوانمرد است.
کسی که از معایب و کاستی های دیگران،
میگذرد و بدی ها را نادیده میگیرد،
احمق نیست، شریف است.
كسی كه در مقابل بی ادبی
و بی شخصیتی دیگران
با تواضع و محترمانه صحبت میكند
و مانند آنها توهین و بد دهنی نمیكند،
احمق نیست، مودب و باشخصیت است.
کسی که به حرف های پشت سرش
زده میشود اهمیت نمیدهد،
بی خبر نیست، صبور و با گذشت است.
انسان بودن هزینه سنگینی دارد:)
جانم❤
امروز از اون روزها بود که من
فقط تو رو صدا کردم
خودش گفتـــه:
"یَدُ اللَّهِ فَـــوْقَ أَیْدِیهِــــمْ"
یعنی بنـــده ی من
نگران فردایت نباش
از اَفعال آدمهای اطــرافت دلگیر نباش
اخم نکن
کاری از آنها بر نمی آید
تا من نخواهم برگ از درخت نمی افتد...
رها
روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد...
رها
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل
ای بسا دُر که به نوکِ مژهات باید سُفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاکِ درِ میخانه به رخساره نَرُفت
در گلستانِ ارم دوش چو از لطف هوا
زلفِ سنبل به نسیمِ سحری میآشفت
گفتم ای مَسنَدِ جم، جامِ جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولتِ بیدار بِخُفت
سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت
اشکِ حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوزِ غمِ عشق نیارَست نهفت...
❤️حافظ❤️
نگاهت عالی هست دنیرای عزیزم❤
خوووواهش میکنم شفق جااان
عزیزمی❤❤❤❤❤
فدای محبتتون عزیزم
بمونی برام دنیرای عزیزم ❤