یافتن پست: #آید

شعرگان
شعرگان
جـواب نامه‌ام از بس ز جانان دیـر می‌آید

جوان گر می‌رود قاصد، ز کویش پیر می‌آید

معلوم شبستری

شعرگان
شعرگان
جـواب نامه‌ام از بس ز جانان دیـر می‌آید

جوان گر می‌رود قاصد، ز کویش پیر می‌آید

معلوم شبستری

رها
رها
علت عاشق ز علت‌ها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی‌زبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
از وی ار سایه نشانی می‌دهد
شمس هر دم نور جانی می‌دهد
سایه، خواب آرد تو را همچون سمر
چون برآید شمس انشق القمر


مولوی جان❤️

aliaga
aliaga
من که جز هم‌نفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی...

زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی...

ناامیدم مکن از صبر و بگو می‌آید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی...

به کجا پَر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی...

من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
می‌توانی مگر ای عشق به دادم نرسی...

Behnaz
Behnaz
کجا لبو می‌فروشید که من نمیبینم{-77-}

محسن
محسن
حوالیِ اردیبهشت
بوی بهشت می آید!
عطرشکوفه هاوخاک باران خورده
هوش ازسرِرهگذرانِ شهر
پرانده!
فصل بهار؛
شوخی بردارنیست!
همه را عاشق میکند!



حضرت@دوست
حضرت@دوست
مرا کام از جهان باری برآید
گرت بینم دمی در خواب امشب


حضرت@دوست
حضرت@دوست
حالیا در ظلمت هجرم زبون
تا ز وصلت کی برآید آفتاب


محسن
محسن
در نبودت به کسی باج ندادم هرگز

کاروان نیست که "دل" هر که به جایت آید.

aliaga
aliaga
دلت می‌آید آیا از زبانی اینهمه شیرین
تو تنها حرفِ تلخی را همیشه بر زبان آری…

نمی‌رنجم اگر باور نداری عشقِ نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصرِ عیّاری…

[محمدعلی بهمن]

aliaga
aliaga
نگاهی کن به حالم، دل به یغما دادهٔ عشقم
نمی‌خیزد غبارِ من ز جا، افتادهٔ عشقم …

سر از احوال من عقلِ گِران‌جان در نمی‌آرد
سراپایِ دو عالم گشتم و بر جادهٔ عشقم …

رموزِ معنی از من پرس، افلاطون چه می‌داند ؟!
نی‌ام از روستای عقل، شهری‌زادهٔ عشقم …

به اوجِ سدره پروازِ مرا کی سر فرو آید؟
قفس‌پروردهٔ تن نیستم، آزادهٔ عشقم …

به چشمِ یار مانَد مستیِ دنباله‌دارِ من
که خود ساقی و خود پیمانه و خود بادهٔ عشقم …



حضرت@دوست
حضرت@دوست
خواب در دیده ی بی خواب خوشم می آید
به خیالی که توان دید خیال تو به خواب


هلیا
هلیا
با رویای خوشی بخوابید {-47-}

امیدوارترین افسرده جهان
{-143-}
{-143-}
{-143-}

رها
رها
در میان عاشقان عاقل مبا
خاصه در عشق چنین شیرین لقا
دور بادا عاقلان از عاشقان
دور بادا بوی گلخن از صبا
گر درآید عاقلی گو راه نیست
ور درآید عاشقی صد مرحبا
عقل تا تدبیر و اندیشه کند
رفته باشد عشق تا هفتم سما
عقل تا جوید شتر از بهر حج
رفته باشد عشق بر کوه صفا
عشق آمد این دهانم را گرفت
که گذر از شعر و بر شعرا برآ

amirali-62
amirali-62
گفت مستی به چه کار آید
گفتم ان دم که به ما آیی

امیرعلی

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو